روزى بلخى، شاعر نشسته بود و كتابى را مطالعه مىكرد. جاهلى آمد پیش او نشست و سلام كرد و گفت: خواجه تنها نشستهاى؟ گفت: تنها اكنون شدم كه تو آمدى زیرا بواسطه آمدن تو از مطالعه بازماندم.(2181)