مرحله سوم عملیات محرم در منطقه جنوب غربى كشور -محور شمال فكه- به وقوع پیوست. ساعت 11 شب بود. رمز مقدس «یا زینب ((علیها السلام))» در میان بىسیم گروهها پیچید و نوید پیروزى را سر داد. برادران جان بركف گروه تخریب مشغول پاكسازى معبر بودند و راه را براى هم رزمان خود باز مىكردند كه ناگهان با صداى انفجارى سكوت شكسته شد و با عجله خود را به محل انفجار رساندم. حسین را مشاهده كردم كه غرق در خون لبخندى بر لب دارد. تعجّب كردم با خود گفتم: نكند خواب مىبینم، به او گفتم: چرا مىخندى؟ در جواب گفت: در حال خنثى كردن مین، بهشت پیش چشمم مجسّم شد، خواستم داخل شوم، پایم را كه درون بهشت گذاشتم، در بسته شد! و پایم در بهشت ماند ولى خودم را راه ندادند. در این میان نگاهم به پاى قطع شده حسین افتاد. درونم پر از آشوب بود روحیه والاى او به شدّت مرا تحت تأثیر قرار داد و با خود گفتم: اینها واقعاً یاران صدیق امامند.(1079)