تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

وقفنامه‏

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در زمان دولت خود فرمود: در سراسر عراق رعیت من در نعمت‏اند، آبشان شیرین و نانشان گندم است. امام یكى از غلامان بنام (ابو نیزر) را آزاد كرده بود با شرط پنج سال خدمت در نخلستان، و سپس او را براى سرپرستى مزارع و چشمه‏هاى خود گذارده بود، كه یكى از آن چشمه‏ها بنام (عین ابى نیزر) مشهور شد.
او گوید: روزى امام به سركشى مزرعه آمد، پیاده شد و فرمود: غذائى هست؟ گفتم آرى، اما غذائى كه براى شما باشد نمى‏پسندم، كدوئى دارم از مزرعه با روغن پیه بریان. فرمود: همان را بیاور.
غذا را آوردم، سپس برخاست دست ها را شست و غذا را تناول كردند، مجدّداً دستها را شستند و چند مشت آب میل كردند، آنگاه فرمودند: «دور باد كسى كه شكم او را داخل آتش كنند»، بعد فرمود كلنگ بیاور، آنرا آوردم و در چاه داخل شد، آنقدر كلنگ زد تا خسته شد.
براى رفع خستگى بیرون آمد در حالى كه از پیشانى مقدسش عرق مى‏ریخت، با انگشتان خود عرق را از پیشانى پاك مى‏كردند.
باز به درون چاه (یا قنات) داخل شد، همهمه مى‏كرد و كلنگ مى‏زد، ناگهان رگ آب بسان گلوى شتر فواره زد، امام فورى بیرون آمدند و در حالیكه هنوز عرق مى‏ریخت فرمود: «صدقه است، صدقه است، دوات و كاغذ بیاور.»
من بشتاب دوات و كاغذ آوردم، حضرت به خط خودش نوشت: «این وقفى از بنده خدا امیر المؤمنین(علیه السلام) براى تهیدستان مدینه به صدقه، صدقه‏اى كه نه فروش مى‏رود و نه هبه مى‏شود و نه انتقال مى‏پذیرد، تا خدا و ارث آسمان و زمین است مگر آنكه حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) به آن محتاج گردند كه ملك آنها خواهد شد.»(2148)