وقتى كه امام كاظم(علیه السلام) وفات كرد در نزد وكیلان حضرت، اموالى بسیارى بود و بعضى به خاطر طمع در مال آن حضرت وفات امام را منكر شدند و مذهب (وافقیه) را تشكیل دادند.
در نزد زیادِ قندى، هفتاد هزار هزار اشرفى، نزد على بن ابى حمزه سى هزار اشرفى بود. یونس بن عبدالرحمان مردم را به امامت حضرت رضا(علیه السلام) مىخواند، و مذهب وافقى را باطل مىدانست. آنان براى او پیغام دادند: براى چه مردم را به حضرت رضا(علیه السلام) دعوت مىنمایى، اگر مقصد تو پول است تو را از مال بى نیاز مىكنیم. زیاد قندى و على بن ابى حمزه ضامن شدند كه ده هزار اشرفى به او بدهند تا ساكت شود و حرفى نزند.
یونس بن عبدالرحمان گفت: از امام باقر(علیه السلام) و صادق(علیه السلام) روایت كردهایم كه فرمودند: «هر گاه بدعت در میان مردم ظاهر شد، بر پیشواى مردم لازم است كه علم خود را ظاهر كند (تا مردم را از منكرات بازدارند)، و اگر این عمل را نكند خداوند نور ایمان را از او مىگیرد.» در هیچ حالى من جهاد در دین و امر خدا را ترك نمىكنم. پس از این صراحت گوئى یونس، آن دو نفر (زیاد و على بن ابى حمزه) با او دشمن شدند.(475)