تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

آراستگى، نه وقت تلف كردن‏

اى كاش همه مثل او فكر مى‏كردیم. در یكى از روزها كه در منطقه عملیاتى بودیم، بعد از نماز صبح، جلوى آیینه رفتم و شروع كردم به شانه زدن موهایم كه تا حدى بلند بود. صداى خنده آهسته‏اى مرا به خود آورد. به طرف صدا برگشتم. شهید بابایى بود كه در كنار سوله دراز كشیده بود و به من نگاه مى‏كرد. رو به من كرد و گفت: مى‏خواهى یكى از دلایل تراشیدن سرم را برایت بگویم؟ الآن یك ربع است كه جلوى آینه ایستاده‏اى و موهایت را چپ و راست مى‏كنى، مى‏دانى زیر هر تار مویت یك شیطان خوابیده؟ غرور این موها، تو را جلوى آینه نگه داشته و فكر مى‏كنى خوش‏تیپ‏تر مى‏شوى ولى من سرم را با ماشین چهار تراشیده‏ام و یك قیافه معمولى به خود گرفته‏ام. قیافه معمولى هیچ وقت انسان را مغرور نمى‏كند. شهادت مناسب‏ترین هدیه‏اى بود كه خدا به پاس زحماتش به او بخشید. گوارایش باد.(25)