تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

بى سعادت‏

«هرثمة بن سلیم» یكى از یاران امیر مؤمنان(علیه السلام) بود كه در جنگ صفّین در ركاب آن حضرت مى‏جنگید. وى مى‏گوید: وقتى از كوفه به جبهه صفّین حركت مى‏كردیم به سرزمین «كربلا» رسیدیم، هنگام نماز بود، پس به امامت امیر مؤمنان(علیه السلام) نماز جماعت را اقامه نمودیم، پس از نماز، امیر مؤمنان(علیه السلام) مقدارى از خاك كربلا را برداشته و بوئید و فرمود: «واهاً لكَ ایُّها التُربَةُ، لَیُحشَرَنَّ مِنكَ قومٌ یدخلونَ الجنَّة بِغَیرِ حسابٍ(1423)؛ خوشا به حالت اى خاك، قطعاً از میان تو جماعتى برمى‏خیزند و بدون حساب وارد بهشت مى‏شوند.»
پس از آن به جبهه صفین رفتیم و سپس به خانه‏ام بازگشتم و به همسرم گفتم: از اباالحسن (على(علیه السلام) ) ماجرایى را برایت تعریف كنم، آنگاه ماجراى فوق را برایش گفتم و اضافه كردم كه على(علیه السلام) ادعاى علم غیب مى‏كند.
همسرم گفت: اى مرد! دست از این ایرادها بردار، آنچه امیرمؤمنان بگوید حق است.
هرثمه مى‏گوید: من همچنان در شك و تردید بودم تا سرانجام ماجراى عاشورا در سال 61 هجرى رخ داد و سپاه دشمن براى كشتن امام حسین (علیه السلام) به سوى كربلا لشكر كشید.
من ابتدا از سربازان لشكر عمر بن سعد بودم، یكباره به یاد سخن على(علیه السلام) افتادم كه به راستى حق بود، از این رو از لشكر عمر سعد جدا شدم و در یك فرصت مناسب سوار بر اسب به سوى امام حسین(علیه السلام) گریختم.
همین كه بر حضرت وارد شدم حدیث پدرش (امیر مؤمنان(علیه السلام) ) را برایش بازگو كردم، حضرت فرمود: اكنون تو از موافقین ما هستى یا از مخالفان؟ گفتم: هیچكدام، فعلاً در فكر اهل و عیال خود هستم...
حضرت فرمود: «بنابراین به سرعت از این سرزمین فرار كن، زیرا كسى كه در اینجا باشد و صداى ما را بشنود و به یارى برنخیزد جایگاهش آتش دوزخ است.» هرثمه، این انسان سیاه بخت بیچاره، در این نقطه حساس راه بى‏تفاوتى را پیش گرفت و از آن سرزمین گریخت.(1424)