تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

نكات‏

در دنیا، انسان مى‏تواند با عذر یا كفّاره یا دروغ یا حیله یا توبه یا ناله، مشكلش را حل كند، امّا در آخرت چنین نیست. پذیرش عذر گناهكاران بى‏عناد، مطابق با حكمت است: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولئِكَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِیماً حَكِیماً؛(366) بى‏گمان (پذیرش) توبه بر خدا، براى كسانى است كه از روى جهالت كار بد مى‏كنند، سپس زود توبه مى‏كنند. پس خداوند توبه آنان را مى‏پذیرد و خداوند، دانا و حكیم است.» «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ؛(367) عفو و میانه‏روى را پیشه كن (یعنى عذر مردم را بپذیر و بر آنان آسان بگیر)، و به كارهاى عقل پسند و نیكو فرمان بده، و از جاهلان اعراض كن.» با آنكه براى كلمه «الْعَفْوَ»، چند معنا بیان شده است: حدّ وسط و میانه، قبول عذر خطاكار و بخشودن او، آسان گرفتن كارها؛ ولى ظاهراً در این آیه، معناى اوّل مراد است.
از صفات یك رهبر آگاه، سعه صدر، گوش دادن به حرف همه گروه‏ها، برخورد محبّت‏آمیز با آنان، عیب‏پوشى و بازگذاشتن راه عذر و توبه مردم است. عذر دروغگویان و مسخره كنندگان در همه جا پذیرفته نیست. «لا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِینَ؛(368)(بى‏جهت) عذر و بهانه نیاورید. همانا شما بعد از ایمانتان كافر شدید. اگر از گروهى از شما (بخاطر توبه یا آنكه بار اوّل اوست) درگذریم، گروهى (دیگر) را به خاطر سابقه جرمشان كیفر مى‏دهیم.» فتوّت در آن است كه راه عذر، به خطاكار تلقین شود. «قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ؛(369) (یوسف) گفت: آیا دانستید با یوسف و برادرش چه كردید آن گاه كه شما نادان بودید.» رهبران اله، عذرپذیر و مهربانند. «فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم»(370). عذرِ جاهلِ مقصّر، پذیرفته نیست. «أَ وَ لَمْ یَكُنْ لَهُمْ آیَةً»(371) شما كه از علماى خود نمى‏پرسید، سزاوار توبیخ و سرزنش هستید. انفاق به محرومان و گذشت از خطاى مردم، از مصادیق احسان و نیكوكارى است. معلّم و استاد مى‏تواند شاگرد خود را مؤاخذه كند. اما پس از پذیرش اشتباه و عذرخواهى شاگرد، تعلیم و ارشاد را ادامه دهد. «قالَ لا تُؤاخِذْنِى بِما نَسِیتُ وَ لا تُرْهِقْنِى مِنْ أَمْرِى عُسْراً؛(372) (موسى) گفت: مرا به خاطر فراموشى‏ام مؤاخذه مكن و از این كارم بر من سخت مگیر.» «فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِیا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُكْراً؛(373) پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانى برخورد كردند، پس خضر او را كشت. موسى گفت: آیا بى‏گناهى را بدون آنكه كسى را كشته باشد، كشتى؟ به راستى كار زشت و منكرى انجام دادى!»