هر یك از انبیا كه آمدند براى اجراى عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود كه اجراى عدالت را در همه عالم انجام دهند لكن موفّق نشدند. حتّى رسول ختمى(صلى الله علیه و آله) كه براى اصلاح بشر آمده بود، براى اجراى عدالت آمده بود و براى تربیت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفّق نشدند به این معنا و آن كسى كه به این معنا موفّق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد كرد. نه آن هم این عدالتى كه مردم عادى مى فهمند كه فقط قضیه عدالت در زمین براى رفاه مردم باشد بلكه عدالت در تمام مراتب انسانیّت....... حضرت صاحب سلام الله علیه این معنا را اجرا خواهند كرد و در تمام عالم زمین را پر از عدل و داد خواهند كرد به همه مراتب عدالت. به همه مراتب دادخواهى.....(1830) این گرفتارى هاى كه بشر به آن مبتلاست، این نحو گرفتاریهاست اینطور حقكشىهاست كه سرتاسر عالم را فراگرفته است و اگر چنانچه یك منجى براى این بشر پیدا نشود و انشاءالله امیدواریم كه به زودى پیدا بشود و خداوند منجى بزرگ را به داد بشریّت برساند، اگر دیر بشود اصلاً هلاك در بین همه شان یك امر سارى عمومى مىشود.(1831) عدالت توزیع عادلانه و عاقلانه امكانات موجود میان همه مردم و تلاش براى افزایش این امكانات است و كسانى كه معتقدند ابتدا باید به دنبال افزایش ثروت عمومى رفت و سپس پیگیر عدالت شد، عملاً عدالت را نادیده مىگیرند و الگوهایى ارائه مىدهند كه اكنون در كشورهاى بزرگ سرمایهدارى وجود دارد،یعنى عدّهاى كاملاً مرفه، اكثریّت مردم داراى زندگى همراه با حسرت و عدّهاى نیز دچار فقر و فلاكت.(1832)
از اهمّ شرایط رهبرى، عدالت و حسن سابقه است. هر كس سابقه شرك و ظلم داشته باشد، لایق امامت نیست. «لا یَنالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ». قرآن مىفرماید: حكم قصاص براى جامعه انسانى تأمین كننده حیات و زندگى است. قصاص یك برخورد و انتقام شخصى نیست، بلكه تأمین كننده امنیّت اجتماعى است. در جامعهاى كه متجاوز قصاص نشود، عدالت و امنیّت از بین مىرود و آن جامعه گویا حیاتى ندارد و مرده است. چنان كه در پزشكى و كشاورزى و دامدارى، لازمه حیات و سلامت انسان، گیاه و حیوان، از بین بردن میكروبها و آفات است. اگر به بهانه اینكه قاتل هیجان روانى پیدا كرده، بگوییم او رها شود، هیچ ضمانتى نیست كه در دیگر جنایتها این بهانه مطرح نشود، چون تمام جنایتكاران در حال سلامت و آرامش روحى و فكرى دست به جنایت نمىزنند. با این حساب تمام خلافكاران باید آزاد باشند و جامعه سالم نیز تبدیل به جنگل شود كه هر كس بر اثر هیجان و دگرگونىهاى روحى و روانى، هر كارى را بتواند انجام دهد. گمان نشود كه دنیاى امروز، دنیاى عاطفه و نوع دوستى است و قانون قصاص، قانونى خشن و ناسازگار با فرهنگ حقوق بشر دنیاست. اسلام در كنار حكم قصاص، اجازه عفو و اخذ خونبها داده تا به مصلحت اقدام شود. توجیهاتى از قبیل اینكه از مجرمان و قاتلان در زندان با كار اجبارى به نفع پیشرفت اقتصادى بهرهگیرى مىكنیم، قابل قبول نیست. چون این برنامهها، تضمین كننده امنیّت عمومى نیستند. اصل، مقام انسانیّت و جامعه عدالت پرور است، نه دنیاى پرخطر همراه با تولید بیشتر، آن هم به دست جنایتكاران و قاتلان! اجراى عدالت، تضمین كننده حیات جامعه است. «لَكُمْ فِى الْقِصاصِ حَیاةٌ».
هر یك از سخاوت و شجاعت ممكن است در شرایطى كمارزش یا پرارزش یا بىارزش شود، لكن تنها صفتى كه هرگز از ارزش نمىافتد، مسأله عدالت است كه در هر زمان و مكان و نسبت به هر فرد، دوست یا دشمن یك ارزش است. «وَ قاتِلُوا فِى سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ(1833)؛ و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند، بجنگید ولى از حدّ تجاوز نكنید، كه خداوند تجاوزكاران را دوست نمىدارد.» حتّى در جنگ باید عدالت و حقّ رعایت شود. «قاتِلُوا)» در كنار «لا تَعْتَدُوا» آمده است بارها قرآن با جمله «لا تَعْتَدُوا» سفارش كرده كه در انجام هر فرمانى از حدود و مرزها تجاوز نشود.
اگر در جنگ از مرز عدالت خارج نشوید، از امدادهاى الهى نیز برخوردار خواهید بود. و گمان نكنید عدالت و تقوى پیروزى شما را به تأخیر مىاندازد. استقرار عدالت اقتصادى، از وظایف حكومت اسلامى است. عدالت، غیر از تساوى است. عدالت همه جا ارزش است، ولى تساوى گاهى ارزش است و گاهى ظلم. مثلاً اگر پزشك به همه مریضها یك نوع دارو بدهد، یا معلّم به همه شاگردان یك نوع نمره بدهد، تساوى هست، امّا عدالت نیست. عدالت، آن است كه به هر كس بر اساس استحقاقش بدهیم، گرچه موجب تفاوت شود، زیرا تفاوت گذاشتن بر اساس لیاقتها و كمالات حقّ است، امّا تبعیض باطل است. تبعیض آن است كه بدون دلیل و بر اساس هواى نفس یكى را بر دیگرى ترجیح دهیم، ولى تفاوت آن است كه بر اساس معیارها یكى را بر دیگرى ترجیح دهیم. بنابراین باید آرزوى عدالت داشت، ولى تمنّاى یكسان بودن همه چیز و همه كس نابجاست. اعضاى یك بدن و اجزاى یك ماشین از نظر جنس و شكل و كارایى متفاوتند، امّا تفاوت آنها حكیمانه است. عدالت خواهى خواست همه ادیان الهى است. حكومت بر مردم، نعمت بزرگى است كه شكر آن، اجراى عدالت در میان مردم است. به برخى از موارد كه عدالت در آن از نظر اسلام شرط است، توجه كنید: در مسائل عبادى، امام جماعت باید عادل باشد. در مسائل سیاسى عبادى، مثل نماز جمعه، خطیب و امام جمعه باید عادل باشد. در مسائل سیاسى و حقوقى، (همچون نمایندگى مجلس و تصویب قوانین) نظر فقهاى عادلى بنام «شوراى نگهبان» معتبر است. در مسائل حقوقى، گرفتن و دادن هر حق به صاحبش، باید با گواهى افراد عادل باشد. در مسائل تربیتى، اجراى حدود اسلامى و تأدیب ظالم و خلافكار، وقتى است كه افراد عادل، به خلاف و گناه او شهادت دهند. در مسائل اقتصادى، بیت المال باید دست افراد عادل باشد. در مسائل اجتماعى و فرهنگى، پخش و نشر خبرها، باید دست افراد عادل باشد و به خبر افراد فاسق، اعتماد نمىتوان كرد، مگر پس از تحقیق و تفحّص. در مسائل نظامى، فرمانده كلّ قوا،با رهبرى است، كه عدالت شرط آن است. پس عدالت،از اركان مهم در نظام حكومتى اسلام و واگذارى مسئولیّتهاى اجتماعى و تنظیم امور زندگى است.