امّ خالد معبدیّه محضر مقدس امام صادق(علیه السلام) وارد شد و عرض كرد: فداى شما شوم اى پسر رسول خدا! بر من مرضى عارض شده و از شكم من صداهائى درمىآید.
به طبیب حاذقى مراجعه نمودم او مرا به آشامیدن نبیذ كه یك قِسمى از شراب است با قاووت امر نموده، ولى من از خوردن آن توقف نمودم زیرا دانستم شما از آن كراهت دارید و آن را حرام و بد مىدانید و براى همین خدمت شما آمدم و در این باب از شما سؤال كنم. شما چه دستورى مىدهید؟
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «چه چیز مانع شد تو را كه از آن نخورى؟»
اُمّ خالد گفت: من در دین خود قلاّده طاعت شما را به گردنم انداختهام تا روز قیامت بگویم جعفر بن محمد(علیه السلام) مرا امر و نهى كرد.
حضرت رو كرد به ابوبصیر كه راوى این حدیث است و فرمود: «اى ابوبصیر! آیا گوش نمىدهى به حرف این زن و مسائل او. سپس به آن زن فرمود: نه بخدا اذن نمىدهم تو را در خوردن یك قطره از آن. زیرا پشیمان خواهى شد از خوردن آن، وقتى كه جانت به اینجا برسد (اشاره به حنجره و گلوى مبارك نمود و سه دفعه تكرار فرمود) سپس فرمود: فهمیدى چه گفتم؟»(1611)