تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

نظر علماء درباره حكومت و ولایت فقیه‏

همزمان با به قدرت رسیدن ایل قاجار تئورى ولایت فقیه به نظریه مسلط و رایج در مباحثات فقها در حوزه اندیشه سیاسى تبدیل شده بود، آنچه از آثار چهار مجتهد نامدار دوره فتحعلى شاه، یعنى میرزاى قمى، شیخ جعفر كاشف الغطاء، ملا احمد نراقى، سید جعفر بن ابى اسحق كشفى به جاى مانده است حاكى از اعتقاد هر چهار تن به حق انحصارى فقها در حكومت كردن است.
مسئله مهم آن بود كه عملاً قدرت در دست غیر فقیهان بود و فقیهان ناگزیر بودند كه براى چگونگى رابطه خود با آنان تدبیرى بیندیشند این نكته در میان علما اختلاف نظر ایجاد كرد. گروهى همچنان به حق انحصارى فقها درحكومت پاى مى‏فشردند و پاره‏اى دیگر در كنار اعتقاد نظرى به حكومت فقیهان، گونه‏اى مشروعیت یا مقبولیت براى پادشاهان و حاكمان را لحاظ مى‏كردند، از دیدگاه این دسته از علما نیروى آنان براى تشكیل حكومت بسنده نبود در عین حال براى اینكه رشته امور ملك و رعیت گسسته نشود و هرج و مرج دفع گردد و محافظت دنیاى مردم و حراست ایشان از شر مفسدان محقّق شود و حتى به جهت حفظ دین كه (اقامه آن بدون سلطنت سلطان و عدم نظام غیر محقق الوقوع است) بوجود حاكمان به اصطلاح فقهى دولت جابره نیاز است.
میرزاى شیرازى نیز نظرى مشابه داشت، به عقیده میرزا اینك كه دین و دولت به (اقتضاى حكمت الهى هر یك در محلى است) به عهده آنها است كه (به اعانت یكدیگر دین و دنیاى عباد را حراست كرده بیضه اسلام را در غیبت ولى عصر عجّل الله تعالى فرجه الشّریف محافظت نمایند). و در این میان وظیفه دین: گفتن، تحریص و تخویف و تهدید بوده و انفاذ و اجرا با دولت است.
شیخ فضل الله نورى در حوزه نظر سیاسى پیرو نظرات فقهاى سلف بود و همچون آنان و اكثر مجتهدان هم عصر خود به ولایت فقیه اعتقاد داشت كه مى‏گفت: در امور عامه وكالت صحیح نیست و این باب ولایت شرعیه است و تكلّم در مصالح عمومى مخصوص امام یا نایب عام او است.(2815)