كلبى گوید كفّار خواستند رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را به وسیله چشم زخم آسیب رسانند، لِذا قومى از قریش آمدند و در مقابلِ او ایستادند و گفتند ما مثلِ این مرد از حیثِ فصاحت و بلاغت و هم از لحاظ اظهارِ بیّنه و دلائل كسى را ندیدهایم و اینان قومِ بنى اسد بودند كه معروف به بد چشمى شده بودند و به هر چیزى اگر چشم مىانداختند و از آن تعریفِ زیاد مىكردند به آن آسیبى مىرسید، لِذا به یكى از آنها گفته بودند از تو مىخواهیم كه به محمّد چشم زخم بزنى، این مرد چنین كرد و چشمِ خود را به پیامبر(صلى الله علیه و آله) افكند و شروع به تعریف و توصیفِ رسول خدا(صلى الله علیه و آله) نمود و سخت، چشمِ خود را به پیامبر(صلى الله علیه و آله) دوخت در حالتى كه رسولِ خدا(صلى الله علیه و آله) به قرائتِ قرآن مشغول بود و این نگاه و نظاره قریبِ یك ساعت به طول انجامید و پیشِ خود تصوّر مىكرد كه چشمِ او تأثیرى در رسولِ خدا خواهد نمود. سپس آیاتِ انتهایى سوره مباركه قلم «و ان یكاد...» بر رسولِ خدا(صلى الله علیه و آله) نازل شد.
در بعضى روایت آمده كه پیغمبر(صلى الله علیه و آله) در مسجد نشسته بود و قرآن مىخواند. این جماعت بر در مسجد ایستاده انتظار مىكشیدند تا آن حضرت از مسجد بیرون آید او را به بدچشمى آفتى رسانند. جبرئیل(علیه السلام) آمد و آیه «وَ إِنْ یَكادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِینَ» را آورد و گفت: «یا رسول اللَّه! این آیه را تلاوت فرما تا از چشم زخم ایمن باشى!» آن حضرت این آیه را بخواند و از مسجد بیرون آمد، چون چشمِ حضرت، بر ایشان افتاد كور شدند و بر وى درآمدند و وى به سلامت از پیشِ ایشان بگذشت...(920)