مردى براى امام حسن(علیه السلام) هدیه آورده بود، امام به او فرمودند: «در مقابل هدیهات كدامیك از این دو را مىخواهى، بیست برابر هدیهات (بیست هزار درهم) بدهم یا بابى از علم را برایت بگشایم، كه بوسیله آن بر فلان مرد كه ناصبى و دشمن خاندان ما است غلبه پیدا كنى و شیعیان ضعیف الاعتقاد قریه خود را از گفتار او نجات دهى، اگر آنچه بهتر است انتخاب كنى من هم بین دو جایزه جمع مىكنم (یعنى بیست هزار درهم و باب علم)؛ در صورتیكه در انتخاب اشتباه كنى به تو اجازه مىدهم كه یكى را براى خود بگیرى!» عرض كرد: ثواب من در اینكه ناصبى را مغلوب كنم و شیعیان ضعیف را هدایت و از حرفهاى او نجات بدهم آیا مساوى است با همان بیست هزار درهم؟
فرمود: «آن ثواب بیست هزار برابر بهتر از تمام دنیاست.»
عرض كرد: در این صورت چرا انتخاب كنم آن قسمتى از كه ارزشش كمتر است، همان باب علم را اختیار مىنمایم.
امام فرمود: «نیكو انتخاب كردى.» باب علمى كه وعده داده بود تعلیمش نمود و بیست هزار درهم را نیز اضافه به او پرداخت، و او از خدمت امام مرخص شد.
در قریه با آن مرد ناصبى بحث كرد و او را مجاب و مغلوب نمود. این خبر به امام رسید، و روزى اتفاقاً شرفیاب خدمت امام شد، امام به او فرمود: «هیچكس مانند تو سود نبرد، هیچكس از دوستان سرمایهاى مثل تو بدست نیاورد، زیرا درجه اول دوستى خدا، دوم دوستى پیامبر(صلى الله علیه و آله) و على(علیه السلام) ، سوم دوستى عترت و ائمه(علیهم السلام)، چهارم دوستى ملائكه، پنجم دوستى برادران مؤمنت را بدست آوردى، و به عدد هر مؤمن و كافر پاداشى هزار برابر بهتر از دنیا نصیبت شد، بر تو گوارا باشد.»(1426)