«إِذْ دَخَلُواْ عَلَى دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنهُمْ قَالُواْ لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَ لَا تُشْطِطْ وَ اهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَطِ؛ إِنَّ هَذَا أَخِى لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِىَ نَعْجَةٌ وَحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِیهَا وَ عَزَّنىِ فِى الخِْطَابِ؛ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَ إِنَّ كَثِیرًا مِّنَ الخُْلَطَاءِ لَیَبْغِى بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ وَ قَلِیلٌ مَّا هُمْ وَ ظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعًا وَ أَنَابَ؛(957) در آن هنگام كه (بىمقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت كرد گفتند: «نترس، دو نفر شاكى هستیم كه یكى از ما بر دیگرى ستم كرده اكنون در میان ما بحق داورى كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت كن! این برادر من است و او نود و نه میش دارد و من یكى بیش ندارم امّا او اصرار مىكند كه: این یكى را هم به من واگذار و در سخن بر من غلبه كرده است! (داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست یك میش تو براى افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده و بسیارى از شریكان (و دوستان) به یكدیگر ستم مىكنند، مگر كسانى كه ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند امّا عدّه آنان كم است!» داوود دانست كه ما او را (با این ماجرا) آزمودهایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد.»