اسم حضرت نوح پیامبر، عبدالغفار یا سكن بوده است. بعد از طوفان و بالا آمدن آب و غرق شدن خلایق، جبرئیل ملك مقرب نزدش آمد و گفت: چندى پیش شغل تو نجارى بوده است حالا كوزه بساز!
او كوزه زیادى ساخت، جبرئیل گفت: خدا مىفرماید: «كوزهها را بشكن»، او هم چند عدد از كوزهها را بر زمین زد و شكست. بعضیها را آهسته و بعضى را با اكراه شكست، جبرئیل دید او دیگر نمىشكند.
گفت: چرا نمىشكنى؟ فرمود: «دلم راضى نمىشود، من زحمت كشیدهام اینها را ساختهام.»
جبرئیل گفت: اى نوح! مگر این كوزهها هیچ كدام جان دارند، پدر و مادر دارند و...؟! آب و گلش از خداست، همین قدر تو زحمتش را كشیدهاى و ساختى، چطور راضى به شكستن آنها نمىشوى، چگونه راضى شدى خلقى كه خالق آنها خدا بود، و جان و پدر و مادر و... داشتند را نفرین كردى و همه را به هلاكت رساندى؛ از اینجا او گریه بسیار كرد و لقبش نوح شد.(765)