تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

تنبیه یكى از نزدیكان‏

«الإمام على(علیه السلام) : أمّا بعد! فإنّى كنت أشركتك فى أمانتى، و جعلتك شعاری و بطانتى. و لم یكن فى أهلى رجل أوثق منك فى نفسى، لمواساتى و
موازرتى و أداء الأمانه إلیّ، فلمّا رأیت الزّمان على ابن عمّك قد كلب، و العدوّ قد حرب، و أمانة النّاس قد خزیت، و هذه الأمّة قد فتكت و شغرت، قلبت لابن عمّك ظهر المجنّ، ففارقته مع المفارقین، و خذلته مع الخاذلین، و خنته مع الخائنین، فلا ابن عمّك آسیت، و لا الأمانة أدّیت، و كأنّك لم تكن اللَّه ترید بجهادك، و كأنّك لم تكن على بیّنة من ربّك، و كأنّك انّما كنت تكید هذه الأمّة عن دنیاهم، و تنوی غرّتهم عن فیئهم، فلمّا أمكنتك الشّدّة فى خیانة الأمة أسرعت الكرّة، و عاجلت الوثبة، و اختطفت ما قدرت علیه من أموالهم المصونة لأراملهم، و أیتامهم، اختطاف الذّئب الأزلّ دامیة المعزى الكسیرة، فحملته إلى الحجاز رحیب الصّدر بحمله، غیر متأثّم من أخذه، كأنّك- لا أبا لغیرك- حدرت إلى أهلك تراثك من أبیك و أمّك، فسبحان اللَّه! أ ما تؤمن بالمعاد؟ أو ما تخاف نقاش الحساب؟ أیّها المعدود كان عندنا من ذوی الألباب، كیف تسیغ شرابا و طعاما و أنت تعلم أنّك تأكل حراما و تشرب حراما؟ و تبتاع الإماء و تنكح النّساء من مال الیتامى و المساكین و المؤمنین، المجاهدین الّذین أفاء اللَّه علیهم هذه الأموال، و أحرز بهم هذه البلاد.
فاتّق اللَّه و اردد إلى هؤلاء القوم أموالهم، فإنّك إن لم تفعل ثمّ أمكننى اللَّه منك لأعذرنّ إلى اللَّه فیك، و لأضربنّك بسیفى الّذی ما ضربت به أحدا إلّا دخل النّار.
و و اللَّه لو أنّ الحسن و الحسین فعلا مثل الّذی فعلت، ما كانت لهما عندی هوادة، و لا ظفرا منّى بإرادة، حتّى آخذ الحقّ منهما، و أزیل الباطل عن مظلمتهما.
و أقسم باللَّه ربّ العالمین: ما یسرّنى أنّ ما أخذته من أموالهم حلال لى أتركه میراثا لمن بعدی؛ فضحّ رویدا، فكأنّك قد بلغت المدى، و دفنت تحت الثّرى، و عرضت علیك أعمالك بالمحلّ الّذی ینادی الظّالم فیه بالحسرة، و یتمنّى المضیّع فیه الرّجعة، وَ لاتَ حِینَ مَناصٍ؛(756) امیر المؤمنین على بن ابى طالب(علیه السلام) (به یكى از كارگزاران خویش چنین نوشت): امّا بعد! من تو را در امانت خویش (وظایف حكومتى) شریك خود قرار دادم (و همكارى تو را پذیرفتم)، و تو را از هر جهت به خود نزدیك ساختم. و در خاندانم مردى را از تو بیشتر، مورد وثوق نمى‏دانستم كه با من مواسات و همكارى داشته باشد و امانت را به من بازگرداند. و تو هنگامى كه دیدى روزگار، پسر عمویت را در فشار قرار داده، و دشمن (بر قلمرو او) شبیخون زده است، و مردم از امانتدارى روى گردانده‏اند، و این امّت گستاخ گشته (دست به خونریزى زده) و پراكنده شد، با پسرعموى خود دودوزه‏بازى كردى، و مانند مردمى كه او را ترك كردند تركش كردى، و با آنان تنهایش گذاشتى، و با جمعى كه به او خیانت كردند به او خیانت كردى. پس نه (در كشاكش حوادث) به كمك پسر عمو شتافتى، و نه امانت (الهى) را ادا كردى. گویى در آن جهاد (كه در راه اسلام) كردى قصدت خدا نبود، و در كار خویش برهانى ربّانى نداشتى. و گویى مى‏خواستى این امّت را در كار دنیا (و اموالشان) بفریبى، و در حال غفلت آنان اموالشان را بربایى. پس چون براى خیانت به امّت قدرت بیشترى یافتى، با شتاب حمله كردى و تیزتك برجستى، و آنچه دستت رسید، از آن اموال كه براى بیوگان و یتیمان بود در ربودى، چنان كه گرگ تیزرو، بز زخمى دست و پا شكسته را مى‏رباید. پس با كمال آسودگى، آن همه را به حجاز بردى، بى‏آنكه احساس گناهى كنى؛ گویى -نه نفرین بر تو- این مال ارث پدر و مادرت است كه به نزد خاندان خود مى‏برى. سبحان اللَّه! آیا به روز بازگشت ایمان ندارى؟ و از خرده‏گیرى حساب قیامت هراسى به دل راه نمى‏دهى؟
اى كه تو را از خردمندان مى‏شمردیم! چگونه آب و طعامى را بر خود گوارا مى‏شمارى در حالى كه مى‏دانى حرام مى‏خورى و حرام مى‏آشامى. تو از مال یتیمان و مسكینان و مسلمانان و مجاهدانى كه خداوند در این اموال حقّى براى آنان قرار داده است و این شهرها را به دست ایشان گشوده است، كنیز مى‏خرى و زن مى‏گیرى؟! از خدا بترس! و اموال این مردم را به آنان بازگردان؛ و در صورتى كه چنین نكنى و خدا تو را دسترس من قرار دهد، چنان كیفرت دهم كه عذر من باشد در نزد خدا، یعنى گردنت را با همین شمشیر مى‏زنم، كه تا كنون هر كس را با آن، گردن زده‏ام یك راست به دوزخ در افتاده است.
(تو چه خیال مى‏كنى؟ و دیگران چه خیال مى‏كنند؟)، به خدا قسم، اگر حسن و حسین چنین كارى كرده بودند، لحظه‏اى با آنان مدارا نمى‏كردم، و كمترین گذشتى در حقّشان روا نمى‏داشتم، تا حق را از آنان بگیرم، و مظلمه این باطل را از دامانشان فرو شویم.
من به خداى پروردگار جهانیان سوگند یاد مى‏كنم، كه آنچه را تو از مال مسلمانان ربودى دوست نمى‏داشتم كه از آن من مى‏بود و آن را براى نزدیكانم به ارث مى‏گذاشتم. خوب است كه نگران خود باشى كه روزگار پایان عمر تو است، و چنان است كه زیر خروارها خاك دفن شده‏اى، و اعمالت را پیش رویت نهاده‏اند، در محلّى كه ظالمان فریاد «وا حسرتا» مى‏كشند، و عُمْرْتلفْ‏كردگان (براى انجام دادن اعمال صالح)، تمنّاى بازگشت به دنیا مى‏كنند، در حالى كه دیگر راه فرارى (و بازگشتى) نیست!»