پروانه شمع رخ زیباى تواَم
دلباخته قامت رعناى تواَم
آشفتهام از فراقت اى دلبر حُسن
برگیر حجاب من كه رسواى تواَم(446)
من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم(447)
در محفل دوستان به جز یاد تو نیست
آزاده نباشد آن كه آزاد تو نیست
شیرین لب و شیرین خط و شیرین گفتار
آن كیست كه با این همه فرهاد تو نیست(448)