تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

نكات‏

انسان با نور ایمان بین حق و باطل را فرق خواهد گذاشت و منشأ حماقت، بى‏تقوایى و بى‏ایمانى است. «اِن تتق اللَّه یجعل لكم فرقاناً»(1022) مؤمن واقعى با بهره‏گیرى از عقل و تجربه و دانش از حماقت در امان مى‏ماند. با تأمّل در زندگى امامان بزرگوارمان درمى‏یابیم ناراحتى آنان از سوى احمقان بوده است. در فرهنگ دین مؤمن زیرك و باهوش است و حماقت‏هاى واقعى براى كافران و مشركان است. اهل نیرنگ نبودن حماقت نیست چه بسا زرنگى كه عین گناه است. مردان و زنانى كه دچار ضعف عقل و حماقت هستند بچه‏هاى ضعیف العقل مى‏آورند و این خود یكى از بزرگترین بدبختیهاى فرد و خانواده و اجتماع است. احمق در تمام طول زندگى اسیر محرومیتهاى گوناگون است و جامعه نیز از نارسائى فكر او در زحمت است. امروز دانشمندان از راه تجربه‏هاى علمى به خطر ازدواج اشخاص ضعیف العقل توجه نموده و به مردم سفارشهاى لازم را كرده‏اند. پیشواى بزرگ اسلام در قرون گذشته این موضوع را با چشم واقع‏بین وحى دیده و پیروان خود را از ازدواج با افراد احمق بر حذر داشته است. حضرت صادق(علیه السلام) از رسول اكرم(صلى الله علیه و آله) روایت كرده است كه فرمود: «ایّاكم و تزوّج الحمقاء فانّ صحبتها بلاء و ولدها ضیاع؛ از ازدواج با احمق بپرهیزید زیرا هم‏نشینى با احمق مایه اندوه و بلاء و فرزندش نیز مهمل و بدبخت است.» «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلكِنْ لا یَشْعُرُونَ(1023)؛ آگاه باشید! اینها همان مفسدانند ولى نمى‏فهمند.» شعور مرادف با ادراك است و ادراك عبارت از فهم معانى جزئیّه است چنانچه عقل و تعقّل عبارت از فهم معانى كلیّه مى‏باشد، و در این آیه شریفه از منافقین نفى شعور و ادراك نموده و به التزام و فحوى بر عدم عقل آنان نیز دلالت دارد. زیرا كسى كه شعور و ادراك نداشته باشد، به طریق اولى‏ فاقد عقل هم خواهد بود. بنابراین بى‏شعورى با كم‏عقلى به وجه مرادف و با حماقت به وجه قریب المعنى است. چنانچه در مجمع البحرین مى‏گوید: «الحمق بضمّ و بضمّتین، قلّة العقل و فساده؛ حمق و حمق به معنى كمىِ عقل و فساد آن است.» و نیز مى‏گوید: «الاحمق من یسبق كلامه فكره و هو من لا یتامل عند النطق هل ذلك الكلام صواب ام لا؛ احمق كسى است سخن او بر فكرش پیشى جوید و هنگام سخن فكر نكند كه گفتار او درست است یا نه.» و در حدیث از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده كه فرمود: «العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان؛ عقل آن چیزیست كه بواسطه آن خداى رحمن پرستش شود و بهشت بدست آید.» از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) سؤال شد كدامیك از مؤمنان فطانت و زیركى و تیزفهمى او بیشتر است؟ فرمود: «اكثرهم للموت ذكرا و اشدّهم استعدادا؛ كسى كه بیشتر به یاد مرگ باشد و آمادگى او افزونتر باشد.» و بالنتیجه نافرمانى خدا و غفلت و فراموشى از مرگ دلیل بى‏شعورى و بى‏عقلى و حماقت است و هر كه پیرامون معصیت نگردد و همیشه به یاد خدا و مرگ باشد و خود را براى آن آماده نماید عقل و فطانتش بیشتر، و هر كه به معصیت گراید و خدا و مرگ را فراموش كند، به همان اندازه فاقد شعور و عقل خواهد بود و چون منافقین منتهاى مراحل نافرمانى خدا و فساد در روى زمین و غفلت از حق را طى نموده و در درك اسفل آن قرار گرفته‏اند مفهوم بى شعورى و حماقت به معنى حقیقى و كامل آن درباره آنها صادق است لذا میفرماید «وَ لكِنْ لا یَشْعُرُونَ» و بى‏شعورى و حماقت بر دو قسم: 1- حماقت فطرى و ذاتى: و این بحدّى نباشد كه سلب شعور و ادراك و بالنتیجه رفع تكلیف از آنان بشود بلكه ازاله آن ممكن باشد هر چند به زحمت زیاد باشد. 2- حماقت كسبى و تحصیلى كه بواسطه عدم تفكّر و تأمّل در عواقب امور پیدا مى‏شود، و منافقین هر دو قسمت را دارا هستند امّا قسمت اول دلیلش اخبار طینت است كه در آنها طینت مؤمن را از علیّین و طینت كافر و منافق را از سجّین ذكر نموده، و بودن طینت از علیّین یا سجّین بر علیّت تامّه دلالت ندارد؛ به این معنى كه هر كه طینتش از علیّین باشد حتماً مؤمن و اهل نجات، و هر كه از سجّین باشد حتماً كافر و اهل عذاب خواهد بود، بلكه مجرّد اقتضاء است؛ یعنى بودن طینت از علیّین مقتضى ایمان و از سجّین مقتضى كفر است ولى تغییر در هر دو ممكن است زیرا ضرورت از لوازم علّت تامه است نه اقتضاء و علّت ناقصه. از این جهت در بعض اخبارش بعد از ذكر طینت میفرماید: «و للَّه المشیئة فیهم» و به این بیان دفع اشكالات وارده بر این اخبار میشود و تفصیل آن منوط به محلّ مناسب‏تر است. امّا قسمت دوم، دلیلش اعمال و رفتارى است كه از آنها صادر میشود كه در این آیات و آیات سوره منافقین خداوند ذكر نموده و بیشتر آنها را به جمله «وَ لكِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ» و امثال این ختم نموده است.