زندگى جوان باید مبارزه باشد؛ آن چیزى كه لازم است به شما جوانها عرض بكنم، این است كه شما جوانهاى عزیز با این انرژى و نشاط جوانى و با این معرفت اسلامى، مبارزه در این راه را براى خودتان فریضه بدانید. باید مبارزه كرد. در اسلام؛ زندگى بدون مبارزه، زندگى راكد، زندگى ساكن، زندگى بىتحرّك و زندگىاى كه جوشش اراده و عزم انسانى در آن نباشد، زندگى مطلوبى نیست و انسان را به آرمان هاى انسانى و اسلامى نمىرساند.(1462) صفحات گیتى و نظام جهان آفرینش گواه روشنى است كه كامیابى هر موجودى وابسته به فعالیت و كوشش اوست. تا صدها فعل و انفعال شیمیائى در یك نهال به وجود نیاید، هرگز یك درخت برومند نخواهد شد. هر موجود ذیر وحى از روى غریزه و یا فطرت به این حقیقت رسیده كه بقاء ناموس حیات در گرو كار و كوشش است. عدم پیروزى عدّهاى از جوانان ما عللى دارد. یكى از آن علل این است كه روح كار كردن و فعالیّت در بعضى از آنها كشته شده است. هجوم جوانان به سوى ادارات و اشغال كرسیها و میزهاى مؤسّسات دولتى گواه روشنى است كه عشق به كارهاى سنگین كمتر شده است. بجاى اینكه این جوانان مولّد ثروت باشند مصرف كننده ثروت هستند. زندگى مردان موفّق شهادت مىدهد كه همگى مرد كار و زحمت بودند و به قول الكساندر هامیلتن نابغه عصر خود: «مردم مىگویند تو نابغه هستى. من از نبوغ خود خبر ندارم فقط مىدانم شخص زحمتكشنى هستم.» و به قول یكى دیگر از دانشمندان: «آنچه شدهام نتیجه كار است. من در سراسر عمرم لقمهاى بدون كار و زحمت نخوردهام.» این صنایع شگفت انگیز مولود كوششهاى خستگى ناپذیر دانشمندان است. مخترع رادیو گاهى تا سحر در حالى كه همه اهل خانه در خواب فرو رفته بودند، كار مىكرد. ادیسون براى تكمیل پارهاى از اختراعات خود شبها و روزها در آزمایشگاه مىماند و براى آن كه نیروى برق را طورى تسخیر كند كه استفاده از آن ارزن و آسان باشد، بارها اتفاق مىافتاد كه دو روز و یا سه روز از آزمایشگاه بیرون نمىآمد و چه بسا غذا خوردن را فراموش مىكرد و به چند پاره نان خشكیده اكتفا مىنمود. در زندگانى پاستور دانشمند بزرگ فرانسه مىخوانیم كه شعار او در طول زندگى «كار» بود. گاهى چنان سرگرم كار مىشد كه سر و صدا و غوغاى بیرون آزمایشگاه را نمىشنید. حتّى هنگامى كه قواى مهاجم آلمان شهر پاریس را محاصره كردند و غریو توپهاى دشمن در آن شهر محشر بپا كرد، او به هیچ وجه این غوغا را كه بیرون آزمایشگاه بپاخاسته بود، متوجه نشد. ناپلئون شبانه روز پنج ساعت مىخوابید و بقیّه ساعات را مشغول كار بود. نابغه شرق، ابن سینا، مردى پركار و پرمطالعه بود. كتابهاى متنوّع او یادگار و نشانه فعالیّتهاى خستگى ناپذیر اوست. كتاب «شفا» در فلسفه و «قانون» در طب دو اثر بزرگ او شهرت جهانى دارد و كتاب اخیر وى به زبانهاى زنده جهان ترجمه شده است. ابن رشد، دانشمند اسلامى، از موقعى كه با كتاب آشنا شده بود حتّى یك روز از عمر خود را بدون مطالعه و تفكّر نگذارنده بود. كتاب «جواهر الكلام» یكى از كتابهاى نفیس و از مدارك فقه اسلامى است و تاكنون كتابى به این جامعى در فقه نوشته نشده است. چاپ اخیر كتاب در حدود چهل جلد نسبتاً قطور مىباشد. دانشمند گرامى آقاى محمّد تقى قمى كه از شخصیّتهاى ایرانى ساكن مصر بود، نقل مىكرد كه روزى تمام مجلّدات این كتاب را به نظر اساتید دانشگاه مصر رسانیدم و گفتم همه این مجلّدات را با این دقّت، یك نفر نوشته است. آنان از شنیدن این سخن فوق العاده تعجب كردند. یكى از اساتید بزرگ و عالیقدر ما از فقید علم و فلسفه و عرفان آقاى شاه آبادى نقل مى كرد كه: پدرم یكى از شاگردان مرحوم نویسنده كتاب «جواهر الكلام» بود. روزى كه آن دانشمند بزرگ با مرگ و فقدان فرزند ارشد و دانشمند خود روبرو گردید، موقعى مراسم غسل او به پایان رسید كه هوا رو به تاریكى بود. لذا قرار شد بدن او را در یكى از بقعههاى صحن مطهّر امیرالمؤمنین بگذارند و فرداى آن روز مراسم تشییع در میان انبوه جمعیّت به عمل آید. با اینكه مرحوم صاحب «جواهر» داغدار بود مع الوصف همان شب برنامه مطالعه و نوشتن خود را تعطیل نكرد. با كمال صبر و استقامت، پس از خواندن مقدارى از كلام اللّه مجید در كنار بدن فرزند عزیز خود به مطالعه و نوشتن صفحاتى از كتاب «جواهر» پرداخت. مرجع عالیقدر اسلام مرحوم آقاى بروجردى مىگفتند: «یك شب كه درباره یكى از مسائل علم اصول (ترتّب) فكر مىكردم و مىنوشتم چنان سرگرم مطالعه و فكر و نوشتن بودم كه رنج بى خوابى را ملتفت نبودم. یك مرتبه صداى مؤذّن به گوشم رسید، متوجّه شدم كه هوا دارد روشن مىشود و من از آغاز تا پایان شب سرگرم كار بودهام.» در افسانههاى پیشینیان آمده است كه در نقاط گوناگون زمین گنجهائى است و روى هر گنجى اژوهائى است و تا بر آن پیروز نشویم. گنج میسر نخواهد شد. بسیارى از مردم این مطلب را افسانه پنداشته و گروهى نیز به ظاهر آن اكتفا كردهاند. یعنى تصوّر نمودهاند كه واقعاً در زیر زمین گنجها و دفینههائى است و حقیقتاً روى هر گنجى مارى خوابیده است. در صورتى كه جمله فوق حقیقتى را دربردارد و آن گنجها همان ذخائر فكرى یا طبیعى است كه در اختیار بشر گذارنده شده، و موهبتهائى است كه خداوند بزرگ به ما داده است. آن مارها كنایه از مشكلات و مشقتهائى است كه باید بشر در راه تحصیل آن متحمّل گردد. ادیسون مى گوید: «هیچ یك از اختراعات من معلول تصادف نیست. وقتى كه معتقد شدم فلان كار نتیجه بخش است خودم را به آن كار مىبندم و تجربه روى تجربه مىكنم تا كامیاب شوم.» نیوتن مىگوید: «اگر من به جائى رسیدهام بر اثر كار و كوشش است.» میكلانژ مىگوید: «اگر مردم مىدانستند كه براى احراز مقام استادى چه رنجها بردهام از دیدن شگفتیهاى هنرم متعجّب نمىشدند.» و به قول بزرگمهر باید لب فروبست و بازو گشود و كار كرد و دم نزد و یقین نمود كه كلید طلائى كامیابى كار و كوشش است. براستى برخى از مردان روان عظیمى دارند و روح آنها بسان دریا بىقرار است. حرارت و عشق و علاقه آنها به كار و هدف، آنها را به جنبش و حركت درمىآورد. حتّى در لحظات سخت زندگى نیز دست از كار و كوشش برنمىدارند. مورّخ بزرگ اسلامى، ابن خلدون، شاهكار نفیس خود به نام «مقدمه بر تاریخ» را در تبعیدگاه نوشته است. فیلسوف شرق، خواجه نصیر الدین طوسى، كه مدّتها در قلعه «الموت» از طرف فرقه اسماعیلیّه بازداشت بود كتاب بزرگ و ذىقیمت خود به نام «شرح اشارات» را در آن زندان نوشته است. دانشمند بزرگ ما، مرحوم شهید اوّل، اثر ارجدارى به نام «لمعه» را كه متن قوانین اسلامى است در زندان دمشق نوشته است. سروالترراله «تاریخ دنیا» را در زندان نوشته است. رابن كرمو شاهكار ادبیات انگلستان را در زندان به وجود آورده است. ما در این قسمت به همین اندازه اكتفا كرده و سخنانى از بزرگان براى خوانندگان گرامى نقل مىنمائیم. رسول گرامى كارگرى را دید كه دستش آماس كرده بود. دست او را بلند كرد و فرمود: «آتش دوزخ هیچ گاه این دست را نمىسوزاند. این دستى است كه خدا و پیامبر او آن را دوست مىدارند. هر كس از دسترنج خود زندگى كند خدا با نظر رحمت به او مىنگرد.» عابدى خدمت پیامبر(صلى الله علیه و آله) رسید. به عرض حضرتش رساندند كه او تمام سال را با عبادت مىگذراند و مخارج عائله او را برادرش مىدهد. پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: «برادر او كه متكفّل مخارج عائله اوست از وى در نزد خدا مقرّبتر و از او عابدتر است.» امیرمؤمنان(علیه السلام) در مسجد كوفه به دستهاى برخورد كرد كه در گوشهاى نشسته بودند. از خصوصیّات آنها پرسید. عرض كردند: «رجال الحق» هستند و اگر كسى چیزى به آنها بدهد مىخورند والاّ صبر مىنمایند. فرمود: «سگان بازار كوفه نیز چنین هستند. اگر استخوانى برسد مىخورند وگرنه صبر مىكنند.» سپس دستور داد كه حلقه «رجال الحق» پراكنده شود و هر كدام دنبال كارى بروند. سعادت و خوشبختى درِ خانه كسى را مىزند كه ساعى و كوشا باشد. كسانى كه جهان را تكان دادهاند، از نظر مواهب عقلى و فكرى، زیاد فوق العاده نبودهاند؛ بلكه شالوده موفّقیّت آنها را كار و كوشش و بعداً ثبات و استقامت تشكیل مىداده است. بزرگان جهان براى تأمین زندگى از تصدّى كارهاى كوچك پروائى نداشتند. بسیارى از شاگردان حضرت امام صادق(علیه السلام) روغن فروش، كفش دوز، شتردار، و... بودند. افلاطون هنگام سیاحت در مصر مخارج سفر خود را از روغن فروشى درمىآورد. لینه گیاهشناس معروف كفش دوز بود. بدبختانه یكى از فحشهاى رجال ما این است كه در مقام مذمّت افراد مىگویند: حمّال! در صورتى كه باربرى شغل شریفى است و اگر یك روز باربران اسكله دست به اعتصاب بزنند، یا باربران یك شهر دست از كار بكشند، زندگى فلج مىشود. پیشواى بزرگ جهان انسانیّت حضرت امیر مؤمنان(علیه السلام) با دست خود باغهاى زیادى احداث مىكرد و بعداً به بینویان واگذار مىنمود. با قدرت بازوان خود قناتهاى متعدّدى در گوشه و كنار مدینه بوجود آورد و از عرق ریزى در راه كار هرگز واهمه نداشت. پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) كسى را كه سرباز اجتماع باشد لعن نموده و او را از رحمت خدا دور دانسته است. پیشواى پنجم ما حضرت امام باقر(علیه السلام) در هواى گرم به مزرعه و باغ خود مىرفت و در حالى كه عرق از پیشانى او مىریخت، دستورات لازم به متصدّیان كار مىداد و شخصاً كارها را روبراه مىساخت. وقتى مورد اعتراض یكى از دوستان خود محمد منكدر قرار گرفت و او تصوّر كرد كه كار كردن براى شخصیّتى مانند امام باقر شایسته نیست، امام در پاسخ وى گفت: «كار و كسب یك نوع عبادت است. من بدین وسیله مىخواهم خود و خانوادهام را از تو و دیگران بىنیاز سازم.»