تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

طبیبِ واقعى‏

رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله) در اوائل بعثت مأموریت یافت تا سفرى به شهر «طائف» داشته باشد و مردم آن دیار را هدایت كند و بیمارى‏هاى روحى و روانى آنان را درمان نماید.
مرحوم مجلسى در كتاب ارزشمند بحارالانوار و حیاة القلوب نقل كرده است كه: وقتى حضرت وارد شهر شد و پیام خود را از سوى خداى متعال ابلاغ كرد، مردم متعصّب و بیمار این شهر، كوچه بستند و آن حضرت را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
حضرت پس از این برخورد گستاخانه و به دور از انتظار، در حالى كه از بدن مبارك و سر و صورتش خون مى‏آمد، كنار باغى نشست، مردى كه صاحب باغ بود رو به غلام خود كرد و گفت: مقدارى انگور برایش بیاور. غلام به دنبال اجراى فرمان ارباب خود مقدارى انگور چید و به محضر مبارك حضرت آورد. رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله) بدون اعتنا به انگورها از وى پرسید: نامت چیست؟ و زادگاهت كجاست؟ وى گفت: نامم «عداس» است و زادگاهم شهر یمن است. رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله) فرمود: «بارك اللَّه به تو اى عداس! كه هم وطن برادرم یونس هستى...»
عداس با تعجب از حضرت پرسید: تو یونس پیامبر را از كجا مى‏شناسى؟
حضرت گوشه‏اى از علم الهى خود را بیان كرد و ضمن آن فرمود: «من پیامبر خدایم، آمده بودم كه مردم را نجات دهم و بیمارى‏هاى روحى و روانیشان را درمان كنم.»
در این هنگام عداس به دست رسول خدا(صلى الله علیه و آله) مسلمان شد و شهادتین را بر زبان جارى كرد. رسول خدا از جا برخاستند تا بروند، عداس عرض كرد: یا رسول اللَّه! انگور برایتان آورده‏ام، چرا نمى‏خورید؟ حضرت فرمود: «من براى خوردن انگور به این شهر نیامده بودم، من آمده بودم تا بر مرضهاى روحى و روانى این مردمِ بیمار مرحمى بنهم و نگذارم آنان با پاى خود مسیر انحراف و سقوط در جهنم را بپیمایند.»(2603)