چون آیه «من ذالذى یقرض الله قرضا فیضاعفه له؛ كیست كه خدا را وام دهد تا خدا بر او اضافه و زیاد كند؟!» نازل شد، ابودحداح(1019) گفت: یا رسول الله فدایت شوم، خداوند از ما قرض خواسته است و حال آنكه او غنى است؟
فرمود: «آرى مىخواهد بدان سبب شما را داخل بهشت گرداند.» عرض كرد: اگر من به خداى خود قرض دهم تو ضامن بهشت مىشوى؟ فرمود: «آرى، هر كه خدا را قرض دهد، در بهشت خداى او را عوض دهد.» گفت: زن من، امّ دحداح با من در بهشت باشد؟ فرمود: «آرى.» عرض كرد: دخترم هم با من در بهشت باشد؟ فرمود: «آرى.» عرض كرد: دست به من بده به همین فرمایش كه فرمودى!
پیامبر(صلى الله علیه و آله) دست به او دادند. عرض كرد: مرا دو بوستان است هر دو را بخدا قرض دادم، و مرا جز این دو باغ نیست!
پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمودند: «یكى را براى خود نگاهدار و یكى را قرض بده.» گفت: گواه مىگیرم تو را كه رسول خدائى كه بهترین این دو بوستان را بخدا قرض دادم؛ و در آن بوستان ششصد درخت خرما بود.
پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: «خدا تو را بر آن، بهشت عوض داد.» بعد از این ماجرا ابو دحداح نزد زوجهاش رفت و واقعه را گفت، آن زن هم گفت: خدا مبارك كند بر آنچه خریدى.(1020)