آن هنگام كه امام خمینى(قدس سره) از عراق به پاریس رفتند، عدّهاى از بزرگان به دیدار امام شتافتند، یكى از آنها دیدار علّامه شهید مرتضى مطهّرى بود، شهید مطهّرى پس از این ملاقات به ایران بازگشتند، دوستانش از او پرسیدند: از پاریس چه دیدى؟ او در پاسخ گفت: چهار آمَنَ دیدم، اكنون این موضوع را از زبان خود شهید مطهّرى بشنویم: من كه قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل كردهام، باز وقتى كه در سفر اخیر به پاریس، به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهائى از روحیّه او درك كردم كه نه فقط بر حیرت من، بلكه بر ایمانم نیز اضافه كرد، وقتى برگشتم، دوستانم پرسیدند: چه دیدى؟ گفتم: چهار تا آمَنَ دیدم:
1-آمَنَ بِهَدَفِهِ: امام خمینى به هدفش ایمان دارد، دنیا اگر جمع بشود نمىتواند او را از هدفش منصرف كند.
2-آمَنَ بِسَبِیلِهِ: به راهى كه انتخاب كرده ایمان دارد، امكان ندارد او را از این راه، منصرف كرد، شبیه همان ایمانى كه پیغمبر(صلى الله علیه و آله) به هدفش و به راهش داشت.
3-آمَنَ بِقَوْلِهِ: به گفتارش ایمان دارد، در همه رفقا و دوستانى كه سراغ دارم، احدى مانند او به روحیّه مردم ایران ایمان ندارد، به ایشان نصیحت مىكنند كه آقا كمى یواشتر، مردم دارند سرد مىشوند، مردم دارند از پاى درمىآیند، مىگوید: نه مردم این جور نیستند، كه شما مىگوئید، من مردم را بهتر مىشناسم و ما مىبینیم كه روز به روز صحّت سخن ایشان بیشتر آشكار مىشود.
4- و بالاتر از همه، آمَنَ بِرَبِّهِ: به پروردگارش ایمان دارد، در یك جلسه خصوصى، ایشان (امام) به من گفت: فلانى! این ما نیستیم كه چنین مىكنیم، من دست خدا را به وضوح حسّ مىكنم، آدمى كه دست خدا و عنایت خدا را حسّ مىكند و در راه خدا قدم برمىدارد، خدا هم به مصداق: «اِنْ تَنْصُرُوا الله یَنْصُرْكُمْ؛ اگر خدا را یارى كنید، خدا شما را یارى مىكند»(439) بر نصرت او اضافه مىكند. من این گونه تأییدى را به وضوح در این مرد (امام) مىبینم، او براى خدا قیام كرده و خداى متعال هم قلبى قوىّ به او عنایت كرده است، كه اصلاً تزلزل و ترس در آن، راه ندارد. این مردى كه روزها مىنشیند و این اعلامیّههاى آتشین را مىدهد، سحرها اقلاًّ یك ساعت با خداى خودش راز و نیاز مىكند، آن چنان اشكهائى مىریزد كه باورش مشكل است، این مرد درست نمونه على(علیه السلام) است، درباره على(علیه السلام) گفتهاند كه در میدان جنگ به روى دشمن لبخند مىزند و در محراب عبادت از شدّت زارى بیهوش مىشود و ما نمونه او را در این مرد مىبینیم.(440)