تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

چهار دینار

یك روز كه ابوذر مریض بود، به عصا تكیه كرد و نزد عثمان آمد، دید صد هزار درهم جلو عثمان، و جمعیتى هم اطرافش نشسته انتظار دارند این مال را میانشان قسمت كند.
ابوذر: این چه مالى است از كجا و مصرفش چیست؟
عثمان: این صدهزار درهم است از محلى آورده‏اند، منتظریم این مقدار هم بر آن افزوده شود تا بعد چه تصمیم بگیریم.
ابوذر: صد هزار درهم بیشتر است یا چهار دینار؟
عثمان: البته صد هزار درهم.
ابوذر: یاد دارى شبى با تو خدمت پیامبر(صلى الله علیه و آله) شرفیاب شدیم، حضرت بحدى محزون و غمناك بود كه جواب سلام درستى به ما نداد، روز بعد ما خدمت ایشان رسیدیم، او را خندان و خوشحال یافتیم، گفتیم پدر و مادرمان به قربانت دیشب شما را خیلى محزون دیدیم و امروز چنین خندان؟ فرمود: «آرى دیشب چهار دینار از بیت المال مسلمین پیش من بود كه تقسیم نكرده بودم، مى‏ترسیدم اجلم فرا رسد و این مال من تلف شود، اما امروز آن را به مصرف رسانیده خوشوقتم.»(1104)