تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

شعر

وقتْ غنیمت شمُر، ور نه چو فرصت نماند
ناله كه را داشت سود، گریه كِى آید به كار
«مجد همگر»
هر چه بینى در جهان، دارد عِوَض‏
از عوض، گردد تو را حاصل غرض‏
بى‏عوضْ دانى چه باشد در جهان؟
عُمْر باشد عُمْر، قدر آن بدان‏
اى كه دستت مى‏رسد، كارى بكن‏
پیش از آن كز تو نیاید هیچ كار
«سعدى»
خیرى كن اى فلان و غنیمت شمار عمر
زآن پیش‏تر كه بانگ برآید، فلان نماند
«سعدى»
عمرم در این جهان پى سود و زیان گذشت‏
عمر عزیز بین كه چه سان رایگان گذشت‏
دردا كه روزگار جوانى و خوش دلى‏
چون ابر نوبهار و چو آب روان گذشت‏
اى خفته شب به آرزوى سود بامداد
بیدار شو كه روز شد و كاروان گذشت‏