فقدان پیامبر(صلى الله علیه و آله) و تجاوز به حریم ولایت و ضربات مصدوم كننده و... سبب شد تا حضرت زهرا گریان شود.
مردم مدینه از گریهاش ناراحت شدند و به زهرا(علیها السلام) گفتند: ما از گریهات ناراحت مىشویم! پس مجبور شد به مقابر شهداء احد برود و آنجا گریه كند و سپس به شهر مدینه بازگردد.
در خبر دیگر آمده است كه: بزرگان مدینه نزد حضرت على(علیه السلام) آمدند و گفتند: اى ابالحسن! فاطمه(علیها السلام) شب و روز گریه مىكند، هیچ كس از ما شب به خواب نمىرویم، روزها به علت طلب معاش قرار نداریم و شبها از گریه زهرا، به او بگو یا شب گریه كند یا روز.(1861)
امام این پیغام را به حضرت زهرا(علیها السلام) رساند، در جواب گفت: «اى اباالحسن! آنقدر در دنیا مكث نخواهم كرد و به زودى از میان مردم مىروم، و از گریه هم آرام نمىشوم تا به پدرم ملحق شوم.»
بعد از این جواب، امام خارج از شهر مدینه در بقیع اطاقى از خشت و شاخه خرما بنام بیت الاحزان ساخت، و زهرا(علیها السلام) صبحها فرزندانش را برمىداشت، متوجه بقیع مىشد و پیوسته بین قبور گریه مىكرد؛ چون شب مىشد امام مىآمد و او را به منزل بازمىگرداند.(1862)