تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

آزادى در اسلام با ارزشها محدود مى‏شود

با این تفاوت اساسى، تفاوتهاى دیگرى مترتب مى‏شود؛ یكى این است كه در لیبرالیسم غربى چون حقیقت و ارزشهاى اخلاقى نسبى است، لذا آزادى نامحدود است چرا؟ چون شما كه به یك سلسله ارزشهاى اخلاقى معتقدید، حق ندارید كسى را كه به این ارزشها تعرّض مى‏كند، ملامت كنید، چون او ممكن است به این ارزشها معتقد نباشد بنابراین هیچ حدّى براى آزادى وجود ندارد؛ یعنى از لحاظ معنوى و اخلاقى، هیچ حدّى وجود ندارد، به طور مطلق آزادى نامحدود است! چرا؟ چون حقیقت ثابتى وجود ندارد؛ چون به نظر آنها، حقیقت و ارزشهاى اخلاقى نسبى است.
آزادى در اسلام این طورى نیست. در اسلام، ارزشهاى مسلّم و ثابتى وجود دارد؛ حقیقتى وجود دارد. حركت در سمت آن حقیقت است كه ارزش و ارزش آفرین و كمال است. بنابراین آزادى با این ارزشها محدود مى‏شود. این كه این ارزشها را چگونه باید فهمید و به دست آورد، مقوله دیگرى است. ممكن است كسانى راههاى غلطى را در فهم این ارزشها بروند، ممكن است كسانى راههاى درستى را بروند؛ آن خارج از این بحث است. به هر حال، آزادى محدود به حقیقت و محدود به ارزشهاست.
همین آزادى اجتماعى كه این قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضایع كردن فراورده‏هاى ارزشمند معنوى یا مادى یك ملت به كار گرفته بشود، مضر است؛ درست مثل حیات خود یك انسان. «مَنْ قَتَلَ نفساً بغیر نفس اَوْ فساداً فى الارض فكانَّما قَتَلَ الناس جمیعاً»؛ در منطق قرآن، كشتن یك انسان، مثل كشتن همه انسانیت است؛ این مفهوم خیلى عجیبى است. كسى كه دست به قتل یك انسان دراز مى‏كند مثل این است كه همه انسانیت را كشته است؛ چون تعرّض به حریم انسانیت است؛ لیكن استثناء آن این است: بغیر نفس او فساد فى الارض؛ مگر این كه آن كسى كه مورد این تعرّض قرار مى‏گیرد، خود او به جان كسى تعرّض كرده باشد. یا فسادى ایجاد كرده باشد. ببینید، ارزشها و حقایق ثابت و مسلم، این آزادى را محدود مى‏كند، همچنان كه حق حیات را محدود مى‏كند.(62)