تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

از مرحوم آیة الحقّ آیت الله العظمى حاج میرزا على آقا قاضى‏رضوان الله علیه‏

افراد بسیارى از تلامذه ایشان نقل كردند كه ایشان بسیار در وادى السلام نجف براى زیارت اهل قبور مى‏رفت و زیارتش دو و سه و چهار ساعت به طول مى‏انجامید و در گوشه‏اى مى‏نشست به حال سكوت؛ شاگردها خسته مى‏شده و برمى‏گشتند و با خود مى‏گفتند: استاد چه عوالمى دارد كه اینطور به حال سكوت مى‏ماند و خسته نمى‏شود. عالِمى بود در طهران، بسیار بزرگوار و متّقى و حقّاً مرد خوبى بود؛ مرحوم آیت الله حاج شیخ محمّد تقى آملى(رحمه الله) ایشان از شاگردان سلسلة اوّل مرحوم قاضى در قسمت اخلاق و عرفان بوده‏اند. از قول ایشان نقل شد كه: من مدّتها مى‏دیدم كه مرحوم قاضى دو سه ساعت در وادى السّلام مى‏نشینند. با خود گفتم: انسان باید زیارت كند و برگردد و به قرائت فاتحه‏اى روح مردگان را شاد كند؛ كارهاى لازم‏تر هم هست كه باید به آنها پرداخت. این اشكال در دل من بود، امّا به احدى ابراز نكردم، حتى به صمیمى‏ترین رفیق خود از شاگردان استاد. مدّت‏ها گذشت و من هر روز براى استفاده از محضر استاد به خدمتش مى‏رفتم، تا آنكه از نجف اشرف عازم بر مراجعت به ایران شدم، ولیكن در مصلحت بودن این سفر تردید داشتم؛ این نیّت هم در ذهن من بود و كسى از آن مطّلع نبود. شبى بود مى‏خواستم بخوابم، در آن اطاقى كه بودم در طاقچة پایین پاى من كتاب بود، كتابهاى علمى و دینى؛ در وقت خواب طبعاً پاى من به سوى كتابها كشیده مى‏شد. با خود گفتم: برخیزم و جاى خواب خود را تغییر دهم، یا نه لازم نیست؛ چون كتابها درست مقابل پاى من نیست و بالاتر قرار گرفته، این هتك احترام به كتاب نیست. در این تردید و گفتگوى با خود بالاخره بنابر آن گذاشتم كه هتك نیست و خوابیدم. صبح كه به محضر استاد مرحوم قاضى رفتم و سلام كردم، فرمود: علیكم السلام، صلاح نیست شما به ایران بروید و پا دراز كردن به سوى كتابها هم هتك احترام است.
بى‏اختیار هول زده گفتم: آقا! شما از كجا فهمیده‏اید، از كجا فهمیده‏اید؟! فرمود: از وادى السلام فهمیده‏ام!(1488)