«من واقعاً به شما برادران و خواهران ( جوانان ) عزیز توصیه مىكنم كه با تاریخ آشنا بشوید. تاریخ، درس است. از تاریخ خیلى درسها مىشود آموخت و خیلى تجربهها مىشود به دست آورد. عدهاى سعى مىكنند حوادث روزگار ما را یك حوادث استثنایى كه به هیچ وجه از تاریخ قابل استفاده نیست، معرفى كنند.(691)
تاریخ آئینه تمام نماى ملل گذشته است. در آن علل بدبختى نافرجامى، و یا پیروزى و كامرانى ملّتها منعكس مىباشد. یكى از خوشبختىهاى ما همین است كه نخستین نفراتى نیستیم كه قدم به صفحه زمین گذاردهایم. چشمهاى بیدار ستارگان شاهد زندگى میلیونها مردمى بوده است كه پیش از ما روى این زمین زندگى داشتهاند و داراى نشاطها و غمها، روشنیها و تیرگیها، عشقها و كینهها، جنگها و صلحها، هزاران صحنه مختلف زندگى بودهاند. گرچه آنان بسیارى از اسرار زندگى خود را براى همیشه با خود به خاك بردهاند و همراه وجودشان به دریاى فراموشى ریخته شده است، ولى قسمتهاى قابل توجه زندگى آنها را نویسندگان یا طبقههاى زمین و یا ویرانههاى به ظاهر ساكت، براى ما حفظ كرده، و آزمایشگاهى بزرگ و پرقیمت از آن براى ما ساختهاند. مطالعه صفحات تاریخ پیشینیان، بررسى در لابه لاى طبقات زمین و دقّت در آثار پرشكوه و عبرت انگیز آنها بسیار آموزنده است و عمر ما را به مقیاس قابل ملاحظهاى زیاد مىكند.
حاصل عمر، جز یك مشت تجربه چیزى نیست. آیا تاریخ عالیترین تجربیات را در اختیار ما نمىگذارد؟! مگر نه تاریخ آئینه تمام نماى زندگى ملل گذشته است و در آن علل بدبختى و نافرجامى و یا پیروزى و كامرانى ملّتها منعكس مى گردد؟! كتاب آسمانى ما دستور مى دهد كه زندگى اقوام گذشته را بخوانیم و از خصوصیّات زندگى آنها درس عبرت بگیریم. امیرمؤمنان على(علیه السلام) مىفرماید: «فرزندم اگر چه من با ملل گذشته همزمان نبودم، اما تاریخ آنها را با دقّت خواندهام و به پستیها و بلندیهاى روزگار و قوانین ملل واقف شدهام. من آنچنان تاریخ آنها را خوانده و بر آن مسلّطم كه گوئى با آنها زندگى كردهام و در حوادث زندگى با آنها همقدم بودهام.» تاریخ بهترین راهنماى نسل حاضر است و تدریس آن به مراتب از تدریس فیزیك و شیمى مشكلتر مىباشد. مسائل فیزیك و شیمى فرمول دارد. اگر استاد بر فرمولها مسلّط باشد به خوبى مىتواند از عهده تدریس برآید، اما تاریخ غور و بررسى و به اصطلاح اجتهاد و قضاوت لازم دارد. معلّمان تاریخ تا این قوّه را در خود احساس نكنند نمىتوانند از عهده نتایج عالى تاریخ برآیند. بنابراین هر شخص تاریخ دان را نمىتوان مورّخ نامید.
هزار نكته باریكتر ز مو اینجاست
نه هر كه سر نتراشد قلندرى داند
كوشش كنیم رموز تاریخ را بفهمیم، والاّ سرودن تاریخ سودى ندارد. رموز تاریخ همان داروهاى تلخ تاریخ است كه انسان پس از دقّت كامل بدست مىآورد و مىتواند بیماریهاى فردى و اجتماعى را معالجه كند.
خوب است هر فرد بینا خصوصاً افرادى كه زمامدار مردم و مصدر كار مىباشند، تاریخ انگلستان، تاریخ انقلاب كبیر فرانسه، بالاخص تاریخ اسلام و سرگذشت سقوط بنى امیّه و انقلاب بنى عباس را به دقّت بررسى كنند و علل سقوط آنهائى را كه سالیان دراز بر مردم حكومت مىكردند به دست بیاورند.
اصولاً باید كوشش كنیم روح مطالعه و خواندن كتاب را در خود ایجاد كنیم؛ زیرا مطالعه سطح فكر را بالا مىبرد و قواى دماغى را تقویت مىكند. امروزه مقدار مصرف كاغذ در هر كشور، مقیاس تمدّن و ترقّى آن است و مىگویند سویس كه مهد تمدّن است، از تمام ممالك جهان نسبت به جمعیّت خود بیشتر كاغذ مصرف مىكند. آمارهاى دقیقى از تعداد و تیراژ كتابهائى كه در یك كشور چاپ مىشود برمىدارند و آمار مراجعه كنندگان به كتابخانههاى عمومى را ضبط مىكنند تا از این راه مقیاس برترى فكرى را در هر سال نسبت به سنوات قبل و یا كشورهاى دیگر بسنجند. اسرار مؤلّفان و رازهاى نهفته آنان در لابلاى كتاب پنهان است. روزى كه ارسطو خواست كتاب خود را منتشر كند، اسكندر مقدونى جلوگیرى كرد تا دیگران به افكار بلند استاد وى دست نیابند. پاپها و كشیشان در قرون تاریك وُسطى با پدید آوردن «شركت اعضاى علم» در میان گروهى خاص، دیگران را از خواندن كتاب ممنوع ساختند تا از نادانى و جهالت مردم بیشتر استفاده كنند و بهتر بر آنها حكومت نمایند.
كتاب خوب، سازنده اخلاق و تكمیل كننده شخصیّت است. كتاب رموز زندگى را مىآموزد، ولى باید از خواندن كتابهاى پوچ و بىمغز گریخت؛ زیرا این قبیل كتابها از فعالیتهاى دماغى مىكاهد. به قول دانشمندى: «بگو ببینم چه مىخوانى تا بگویم تو چیستى؟!»
و به قول شو پنهاور: «عمر گرانبهاتر از این است كه انسان آن را در خواندن كتابهاى پوچ بكار ببرد.»
همواره باید بكوشیم كه در هر شبانه روز، وقتى را براى مطالعه كتابهاى سودمند و آموزنده اختصاص دهیم و كتاب را بهترین دوست تلقّى كنیم.
خوشتر از كتاب در جهان یارى نیست
در غمكده زمانه غمخوارى نیست
هر لحظه از او بگوشه تنهائى
صد راحتى است هرگز آزادى نیست