مقام: امام ششم. نام مبارك: جعفر(علیه السلام) . لقب: صادق (علیه السلام) . كنیه: ابوعبداللّه (علیه السلام) . نام پدر: محمد (علیه السلام) . نام مادر: امّ فروه (علیه السلام) . محل ولادت: مدینه منوره. تاریح ولادت: 17 ربیع الاول سال 83 قمرى. مدت امامت: 34 سال. مدت عمر مبارك: 65 سال. تاریخ شهادت: 25 شوال المكرم سنه 148 هجرى. نام قاتل: منصور دوانقى. علت شهادت: مسمومیت. محل دفن: بقیع. تعداد فرزندان:7 پسر و 3 دختر مىباشد.
كنیه حضرت، ابوعبدالله و القابش: صابر، فاضل، طاهر و صادق است. و «صادق» مشهورترین القاب آن حضرت است. پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله) در خصوص انتخاب نام و لقب امام ششم فرموده است: وقتى كه فرزندم جعفر متولّد شد نام او را صادق بگذارید زیرا فرزند پنجمش جعفر است و ادّعاى امامت مىكند و او در نزد خداوند جعفر كذّاب است.
ابن بابویه و قطب راوندى روایت كردهاند: از حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) پرسیدند كه امام بعد از شما كیست؟ فرمود: «محمد باقر كه شكافنده علوم است.» پرسیدند: بعد از او امام كه خواهد بود؟ فرمود: «جعغر كه نام او نزد اهل آسمانها صادق است.»
سیماى امام صادق(علیه السلام)
درباره سیماى آن حضرت گفتهاند: میانه بالا، افروخته رو و سفید، كشیده بینى و مشكینموى بود و بر گونهاش خال سیاهى داشت و به روایت امام رضا(علیه السلام) نقش نگینش «الله ولى عصمتى من خلقه» و به روایتى دیگر «الله خالق كل شىء» و به روایت معتبر دیگر: «انت ثقتى فاعصمنى من الناس» بود.
ولادت
آن حضرت در روز شنبه، هفدهم ربیع الاول سال83 هجرى قمرى همزمان با سالروز تولد حضرت رسولاكرم(صلى الله علیه و آله) به دنیا آمد. روزى كه شریف و عظیم بود و صالحین از آل محمد(صلى الله علیه و آله) حرمت این روز را نگاه مىداشتند. پدر آن حضرت امام باقر(علیه السلام) و مادرش «امّ فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر است و عدّهاى گفتهاند كه نام او فاطمه بود.
امام صادق(علیه السلام) در حقّ مادرش مىفرمود: «كانت امى ممن آمنت واتقت و احسنت والله یحب المحسنین؛ مادرم از بانوانى بود كه ایمان آورد، تقوى و پرهیزكارى اختیار كرد، احسان و نیكوكارى نمود و خداوند نیكوكاران را دوست دارد.»
مالك بن انس، فقیه اهل سنّت دربارهاخلاق صادق آل محمد(صلى الله علیه و آله) گفته است: «مارایت افضل من جعفربن محمد فضلا و علما و ورعا و زهدا و عباده...؛ در فضائل اخلاقى و علم و ورع و زهد و عبادت و بندگى پروردگار، بالاتر از امام صادق(علیه السلام) ندیدم». او سه حالت را در ایام زندگیش مراعات مىكرد: یا روزه بود، یا در حال عبادت بود و یا ذكر مىگفت و نام خدا را بر زبان جارى مىكرد. روایت شده كه: حضرت در نمازش قرآن مىخواند و از حال مىرفت. روزى از او سؤال شد چرا اینگونه مىشوید؟ فرمود: «آنقدر آیات قرآن را تكرار مىكنم تا به حالتى روحانى مىرسم مثل اینكه آن را از خداوند بلاواسطه مىشنوم.»
در عفو و بخشش آن حضرت از كتاب مشكاةالانوار نقل شده است كه: روزى مردى خدمت حضرت رسید و عرض كرد پسر عمویت نسبت به شما اهانت و بدگویى كرد. حضرت كنیز خود را فرمود كه آب وضو برایش حاضر كند پس وضو گرفت و داخل نماز شد، راوى گفت: من در دلم گفتم كه آن حضرت نفرین خواهد كرد بر او، پس حضرت دو ركعت نماز خواند و فرمود: «اى پروردگار! این حقّ من بود، به او بخشیدم و تو جود و كرامتت از من بیشتر است پس ببخش او را به كردارش نگیر و او را به عملش جزا مده.» پس دقّت كردم و دیدم كه آن حضرت پیوسته براى او دعا كرد.
مولودى امام صادق(علیه السلام)
صبح صادق
چون از افق برآید انوار صبح صادق
در پاى سبزه بنشین با همدمى موافق
شد موسم بهاران پر لاله كوهساران
بستان پر از ریاحین صحرا پر از شقایق
بلبل كه در غم گل مىكرد بىقرارى
شكر خدا كه معشوق آمد به كام عاشق
یك سو نشسته خسرو در بزمگاه شیرین
یك سو نهاده عذرا سر در كنار وامق
ابر بهار گسترد دیباى سبز در باغ
باد از شكوفه افكند بر روى آب قایق
بر آستان معشوق تسلیم شو كه آن جا
صاحبدلان نهادند پا بر سر علایق
از بوستان احمد بگذر كه بلبل آن جا
بر شاخ گل سراید وصف جمال صادق
نور جمال صادق چون از افق برآمد
شد صبح عالم آراش بر شام تیره فایق
از شرق و غرب بگذشت نور فضایل او
چون آفتاب علمش طالع شد از مشارق
تن پیكر فضایل، جان گوهر معانى
دل منبع عنایات رخ مطلع شوارق
همچون صدق ز دریا دُرهاى حكمت اندوخت
چون گوهر وجودش شایسته بود و لایق
بر پایه كمالش محكم اساس توحید
از پرتو جمالش روشن دل خلایق
خورشید برج ایمان، شمشاد باغ امكان
گنجینه كمالات، سرچشمه حقایق
بر لوح سینه اوست آیات حق هویدا
وه! وه! عجب سوادىست با اصل خود مطابق
افكار تابناكش روشنتر از كواكب
اندیشههاى پاكش خرّمتر از حدایق
آیین جعفرى را بگزین كه دردمندان
درمان خویش جویند از این طبیب حاذق
شاها «رسا» ندارد جز اشتیاق رویت
بنماى رخ كه خلقىست بر دیدن تو شایق
در عرصه قیامت دست از تو برنداریم
كاندر شفاعت توست ما را رجاء واثق(3032)
صادق آل محمّد(علیهم السلام)
هر سینهاى كه عاشق آل محمّد است
گنجینه حقایق آل محمّد است
خورشید علم و معرفت و حكمت و كمال
یك پرتو از مشارق آل محمّد است
گنج سعادتى كه بشر خواستار اوست
خاك درِ سرادق آل محمّد است
باغ بهشت با همه زیبایى و شكوه
تصویرى از شقایق آل محمّد است
در بادهاى تند مخالف غمش مباد
رهرو اگر موافق آل محمّد است
سیراب تا ز چشمه حكمت شود به دهر
دل خواستار صادق آل محمّد است
فرمانرواى ملك سخن گشت «خوش عمل»
در بندگى چو لایق آل محمّد است(3033)
رشك لیلة القدر
اى كوى تو، كعبه خلایق
طالع ز رخ تو، صبح صادق
اى پایه منبرت فراتر
از كرسىِ هفتْ چرخ اخضر
تا نام ز ماه و مهر بودهست
خاك درِ تو، سپهر بودهست
گفتهست خرد، بس آفرینت
صدها چو (هشام) خوشه چینت
گردِش ز فلك، اشاره از تو
استاد خرد، (زُراره) از تو
چون (مؤمن طاق) از تو آموخت
لب بر لب (بوحنیفه)ها دوخت
اندیشه، هر آن چه بود مُجمل
بشنید مفصّل از (مُفضّل)
گر طالع (بَخترى) خجستهست
در حلقه درس تو، نشستهست
كى مكتب تو، نظیر دارد؟
صدها چو (ابوبصیر) دارد
تا مشعل علم، (جابر) افروخت
بس نكته خرد كه از وى آموخت
شد شهره به دهر، مذهب تو
(حَمران) و (اَبان) و مكتب تو
چون چشمه علمت از نَبى بود
بشكافتى آنچه در نُبى بود
(هارون) تو، گل ز شعله چیند
گل از گلِ آتش، آفریند!
***
فانى نه، كه جاودانهیى تو
دریایى و بیكرانهیى تو
صیت تو، كجا مكان پذیرد؟
دریاى تو، كى كران پذیرد؟
هر سَرو، كه سرفراز ماندهست
حرف اَلِف از قد تو خواندهست
از چیست قد فلك، خمیدهست؟
بار غم تو مگر كشیدهست؟
یا آن كه سپهر، بهر تعظیم
كردهست اَلف چو حلقه جیم؟
روى تو، كجا به بدْر مانَد؟
شام تو، به شام قدر ماند
خورشید كجا و پرتو بَدر؟
اى شام تو، رشگ لیلةُ القدر(3034)
مذهب او
بنیاد شرع جعفر صادق بنا نمود
رسم عبادت على و آل وا نمود
در دین، ابوحنیفه به او برد التجا
در شرع، شافعى سخن او ادا نمود
حنبل نشست پاى از او دید در وضو
مالك نبست دست و به او اقتدا نمود
بر طبع بود معنى تنزیه غالبش
بر قلب نوح دعوت خلق خدا نمود
دل بودش از نزاهت حق فرد و منقطع
اعراض از مخالفت ماسوا نمود
آن نهى شبه و شرك ز معبود پاك كرد
این نفى شركت از على مرتضى نمود
آن از پى نجات به كشتىِ خویش خواند
این ره سوى سفینه آل عبا نمود
هر كس خلاف مذهب او مذهبى نهاد
پوشید اجتهاد صواب و خطا نمود
گردید خیره باصره بوم از آفتاب
در پیش چشم شب پره، ظلمت ضیا نمود
احكام رأى صادق و شرع محمّدى
چون نور آفتاب و خط استوا نمود
قطب جهان و حجّت حق در زمانه بود
بس معجزات بر روش انبیا نمود(3035)
حكمت صادق
اى كه گویى «نحن أبناءَ الدلیل»
فقه صادق را ببین چون سلسبیل
علم را تعلیم، صادق مىكند
عقل را چالاك و حاذق مىكند
حقّ و باطل را اگر فارق بُوَد
در حقیقت حضرت صادق بُوَد
نخل دانش هر چه دارد برگ و بر
مىدهد از حكمت صادق خبر
این همه در دفتر دانش فصول
آن همه در منظر بینش اصول
اصلها را این همه فرع و شقوق
هر سخن در باب احكام و حقوق
هر یكى این یك سخن را ناطق است
حُجّت رحمان، امام صادق است(3036)