كسى را كه عادت بوَد راستى
خطایى رود، درگذارند از او
وگر نامور شد به قولِ دروغ
دگر راست باور ندارند از او
«سعدى»
هر آن كس كه با تو نگوید درست
چنان دان كه او دشمنِ جانِ توست
سخن گفتن كج، ز بیچارگى است
به بیچارگان بَر بباید گریست
«فردوسى»
گر راست سخن گویى و در بند بپایى
بِهْ زانكه دروغَت دهد از بند رهایى
«سعدى»