اراده، مصدر باب افعال، به معناى خواستن و به چیزى میل و رغبت كردن و از مادّه «رَوْد» به معناى طلب و رفت و آمد در جستوجوى چیزى است.(168)
در معنایى جامع مىتوان اراده را حالت یا صفتى دانست كه پس از تصوّر منفعت یا مصلحت در فاعل حاصل، و موجب ترجیح یكى از دو طرف مىشود.(169) اگر آن ملّتى كه طرف آمریكاست، داراى عزم و اراده سیاسى است و مردمش، زنده و بانشاط و بخصوص اهل كار و تلاش و جدّیّت باشند، آمریكا نمىتواند به هدفش برسد.(170)
خطوط صورت و قیافه مردان بزرگ، حاكى از اراده و قاطعیّت آنهاست و برندگى از قیافه و رفتار آنها مىبارد. انسان بسان حیوانات دیگر داراى نیروى اراده است. لگام اراده حیوانى به دست غریزه حیوانى است، اما اراده انسان باید به دست عقل و خرد او باشد. اگر ما در این فصل درباره قاطعیت و تصمیم سخن مىگوئیم، نه به این معنى است كه لگام اراده را به دست هوى و هوس بدهیم، و هر كارى را كه مطابق غرائز حیوانى بود انجام دهیم؛ زیرا در این صورت حیوانى بیش نخواهیم بود، و در لب پرتگاه سقوط قرار خواهیم گرفت. بلكه مقصود این است كه پس از دقّت و تشخیص، بعد از آنكه سود و زیان كار را سنجیدیم و عقل و خرد آن را پسندید، باید با قاطعیّت و تصمیم هر چه محكمتر هدف را تعقیب كنیم و بدانیم هر كارى به اندازه مشكلات و سختیهایش، اراده راسختر و تواناتر لازم دارد. رمز موفّقیّت، داشتن اراده تواناست كه مشكلات را از میان بردارد. افراد قوى الاراده همواره مورد احترام مردم هستند و از تعرّض دیگران مصونند، ولى اشخاص ضعیف الاراده مورد تعرّض سوء استفاده كنندگان واقع مىشوند. تردید، بلاى كامیابى و نشانه بارز ضعف اخلاق است و ضربه محكمى بر هوش و نبوغ مىزند. اسكندر مىگفت یكى از رموز كامیابى من، قاطعیّت و اجراى تصمیم بود و از دودلى پس از تصمیم بیزار بودم. تیمور لنگ، ناپلئون و نادر كه از نوابغ نظامى جهانند دیر تصمیم مىگرفتند، لكن از تصمیم خود برنمىگشتند. مرد مصمّم مانند سرباز آماده به خدمت است كه به او دستور آمادهباش داده شده؛ به پیشباز حوادث مىرود. مشكلات، او را از هدف بازنمىدارد و تلخیهاى راه هدف، ممكنات را در نظر او به صورت محال جلوه نمىدهد. گوته مىگوید: «مرد با اراده، جهان را مطابق میل خود عوض مى كند.» در جنگ جمل كه میان على(علیه السلام) و پیمانشكنان درگرفت، امیر مؤمنان پرچم حمله را به دست فرزند عزیز خود، محمد حنفیه داد و براى تقویت اراده فرزندش جملههائى گفت. او چنین فرمود: اگر كوههاى اطراف بصره از جاى خود كنده شوند، تو هرگز از جاى خود تكان نخور و پا به فرار و عقب نشینى مگذار. دندانهاى خود را روى هم بگذار و فشار ده، تا نیروى اراده و تصمیم از داخل وجود تو سخت بجوشد. كاسه سر را در راه خدا عاریت ده. با دیدگان تیزبین سربازیت، حركات دشمن را در تمام میدان در نظر بگیر. و چشم خود را از هر گونه ناگوارى بپوشان و با قدرت اراده و قاطعیّت مخصوص، همه را نادیده بگیر. بدان! پیروزى نهائى از ناحیه خداست و ما موظّفیم از طریقى كه نشان داده است وارد شویم. امیرمؤمنان یكى از سرداران خود را در نامهاى كه به مردم مصر، محلّ مأموریت آن سردار نوشت، چنین توصیف مىفرماید: اى مردم مصر! یكى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه در روزهاى ترس به خواب نمىرود و از دشمنان در اوقات ترس و هراس نمىترسد. بر بدكاران، از آتش سوزان، سختتر است... او شمشیرى است از شمشیرهاى خدا كه تیزى آن كُند نمىشود و ضربت آن بىاثر نمىگردد. خود مولاى متّقیان از مظاهر بزرگ قاطعیّت و قوّت اراده بود. او در نامهاى كه به یكى از فرمانداران نوشته مىگوید: «به خدا سوگند، اگر همه عرب بر علیه من بسیج شوند، من هرگز به آنها پشت نمىكنم.» ما در صورتى از تمام مواهب طبیعى و از هوش و ذكاوت و منابع تحت الارضى برخوردار مىشویم كه از یك اراده مغلوبنشدنى بهرهمند باشیم؛ زیرا انسان در پرتو اراده آهنین مىتواند از آنها بهره كافى بگیرد. اعتماد به نفس جز این نیست كه انسان به رهبرى عقل و خرد، در پرتو قدرت اراده و با یك تصمیم و عزم جزم و قاطعیّت، كار را تعقیب كند و خود را بر انجام آن عمل توانا و قادر بشمرد و از تلقینات سست كننده اراده جدّاً بپرهیزد. جهانگردان و مردان مثبت و پایه گذاران علوم و صنایع كسانى بودند كه واژههاى «نمىشود» و «نمىتوانیم» را از قاموس زندگى خود حذف كرده بودند و به همه چیز به رهبرى عقل از دریچه «مىشود» و «مىتوانیم» مىنگریستند. مرد منفىباف و ضعیف الاراده نه تنها نمىتواند از موقعیّتهاى مفید استفاده كند، بلكه همیشه مزاحم دیگران بوده و نیروى باطنى خود را در جلوگیرى از كار و پیشرفت و ایجاد مانع به كار مىبرد.
یكى از عوامل تشدید و تقویت اراده، عشق و شوق به كار و هدف است. نخست انسان باید بكوشد تا به هدف اشتیاق پیدا كند. در خواب و بیدارى جز صورت و رؤیاى هدف چیزى نبیند؛ بطورى كه فكر او بدون توجه، به سوى مقصد كشیده شود. اهرام مصر، كاخ كسرى، ابنیه باشكوه و كتابهاى ده یا صد جلدى از آثار اراده هاى مغلوب نشدنى است. اشخاص بىاراده مانند كاغذى هستند كه در روى شطّ عظیمى قرار گیرند و كوچكترین ارادهاى از خود نداشته باشند، ولى مردان مصمّم بسان شناوران ماهرى هستند كه در پرتو اراده و فعالیت بدنى، به هر سو بخواهند، آب را مىشكافند و مىروند. ناپلئون مىگفت باید كلمه «نمىشود» از قاموس زندگى و از لغت محو گردد. او از شنیدن واژههاى «نمىشود، نمىتوانم و نمىدانم» بسیار دلتنگ مىشد و مىگفت: «بخواه مىشود». امروز بسیارى از بیماریها را از طریق تقویت اراده و تصمیم معالجه مىكنند و حلّ بسیارى از مشكلات در پرتو قدرت اراده گشوده مىشود. به قول حافظ:
در ره منزل لیلى كه خطرهاست بسى
شرط اول قدم آنست كه مجنون باشى
روزه، اراده انسان را تقویت مىكند. كسى كه یك ماه نان و آب و همسر خود را كنار گذاشت، مىتواند نسبت به مال و ناموس دیگران خود را كنترل كند. مسئولیّت انسان، وابسته به اراده و انتخاب اوست. خداوند لغزشهایى را كه در شرائط غیر عادّى از انسان صادر شود، مىبخشد. «لا یُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْو» مرگ به دست ما نیست، ولى اراده و هدف به دست ماست. انسان مجبور نیست و گناه را با سوء اختیار و اراده خود انجام مىدهد. بكار بستن قانون و رهبرى امّت، نیاز به قوّت، اراده و جدّیت دارد. «فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ» یگانه داروى سستى، توكّل بر خداست. كه این دارو تنها در دست مؤمنان است. «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» مشكلات نباید عامل سستى و ضعف شود، بلكه باید عامل حركت و تلاش جدیدى گردد. متعلَّق اراده انسان سبب راجح و پسندیده بودن یا مرجوح و ناپسند بودن آن اراده است. امورى كه اراده آنها پسندیده است؛ مانند آخرت: «و مِنكُم مَن یُریدُ الأخِرَةَ»(171)، ثواب آن: «و مَن یُرِد ثَوابَ الأخِرَةِ...»(172)، اصلاح: «ان یُریدا اصلحًا»(173)، تحصّن و پاكدامنى: «ان ارَدنَ تَحَصُّنًا»(174)، تذكّر و شكر: «لِمَن ارادَ ان یَذَّكَّرَ او ارادَ شُكورا»(175)، وجه اللّه: «یُریدونَ وجهَهُ»(176)، عزّت: «مَن كانَ یُریدُ العِزَّةَ...»(177)، و كامل كردن دوره شیر دادن به نوزاد: «... لِمَن ارادَ ان یُتِمَّ الرَّضاعَةَ»(178)؛ البتّه پدر و مادر با مشورت با یكدیگر مىتوانند نوزاد را از شیر بگیرند؛ چنانكه مىتوانند نوزاد را به دایه بسپارند تا او را شیر دهد. از دیگر آیاتى كه به اراده پسندیده انسان اشاره دارد، عبارتاند از: توبه/46، قصص/27، ابراهیم/100، قصص/19، مائده/113، مائده/29، كهف/79. امورى كه اراده آنها ناپسند است؛ مانند دنیا: «مِنكُم مَن یُریدُ الدُّنیا»(179)، و ثواب آن: «و مَن یُرِد ثَوابَ الدُّنیا...»(180)، در حالىكه خداوند، خواهان آخرت است: «تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنیا و اللَّهُ یُریدُ الأخِرَةَ»(181)، گمراهى مؤمنان و انحراف آنان از حق: «یُریدونَ ان تَضِلُّوا السَّبیل»(182)، و «یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعونَ الشَّهَوتِ ان تَمیلوا»(183)، تحریف كلام خدا: «یُریدونَ ان یُبَدّلوا كَلمَ اللَّهِ»(184)، كار خلاف عفّت: «انَّكَ لَتَعلَمُ ما نُرید»(185) نیز ظلم و كجروى: «و مَن یُرِد فیهِ بِالحادٍ بِظُلمٍ...»(186)، فرار از جنگ: «ان یُریدونَ الّا فِرارا»(187)، حلول غضب پروردگار: «ام ارَدتُم ان یَحِلَّ عَلَیكُم غَضَبٌ مِن رَبّكُم»(188). از دیگر آیاتى كه به اراده ناپسند انسان اشاره دارد، عبارتاند از: نساء/91، نساء/150، صافات/86، نساء/144، قیامت/5، بقره/108، اسراء/103، مدثّر/52. در آیهاى نیز بیان شده كه آخرت براى كسانى است كه طالب برترىطلبى در زمین و فساد نباشند. از این آیه استفاده مىشود كه اراده برترىطلبى در زمین و فساد ناپسند است: «تِلكَ الدّارُ الأخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لایُریدونَ عُلُوًّا فِى الارضِ و لا فَسادًا»(189).
چگونگى برخورد خداوند با انسانها، به نوع اراده آنان بستگى دارد. اگر كسى زندگى دنیا را اراده كند، خداوند در دنیا بخشى از خواستههاى وى را به او مىدهد؛ ولى جزاى چنین شخصى در آخرت، عذاب جهنم و دورى از رحمت و مغفرت الهى است: «مَن كانَ یُریدُ العاجِلَةَ عَجَّلنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَن نُریدُ ثُمَّ جَعَلنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصل ها مَذمومًا مَدحورا»(190)، و اگر كسى زندگى آخرت را اراده كند و براى رسیدن به آن، به گونهاى شایسته بكوشد و به توحید و نبوّت و معاد اعتقاد داشته باشد، خداوند از او تشكّر مىكند، به این صورت كه افزون بر پذیرش اعمال وى و اعطاى ثواب به او، وى را ستایش نیز مىكند: «و مَن ارادَ الأخِرَةَ و سَعى لَها سَعیَها و هُوَ مُؤمِنٌ فَاولئكَ كانَ سَعیُهُم مَشكورا»(191). این مطلب در آیات دیگرى نیز بیان شده است؛ مانند: آلعمران/145، شورى/20، هود/15-16. بنابراین خداوند، هم به كسانى كه دنیا را مىخواهند و هم به كسانى كه آخرت را اراده مىكنند، از عطاى خویش یارى مىرساند: «كُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ و هؤُلاءِ مِن عَطَاءِ رَبّكَ»(192). ناگفته نماند كه مقصود از اراده دنیا در آیات قرآن، آن است كه شخص، دنیا را به صورت مستقل قصد و از آخرت اعراض و آن را فراموش كند؛ پس انسان مىتواند هم دنیا و هم آخرت را اراده كند، به این صورت كه دنیا را به تبع آخرت بخواهد.