آن خاطره و حادثهاى كه خیلى مهم است و من بارها آن را در ذهن خود مرور كردم و به آیات این حادثه در قرآن مراجعه كردم ، حادثه ى «افك» است. در سوره مباركه نور، چند آیه مربوط به همین حادثه مىشود. حادثه «افك» به طور خلاصه این است كه یكى از همسران پیامبر، در یكى از جنگها از قافله عقب افتاده بود. پیامبر، آن همسرشان را به میدان جنگ برده بودند، وقتى كه برمىگشتند و مىآمدند، او را ندیدند. حالا به هر جهتى، یا آن مخدره خواب مانده بود و یا به دنبال حاجتى رفته بود. مسلمانها آمدند، یك وقت دیدند كه همسر پیامبر در میان آنها نیست. مردى از مسلمانها پیدا شد و همسر پیامبر را به مدینه آورد.
حالا آن زن، كدامیك از همسران پیامبر بوده، بین اهل سنّت و شیعه اختلاف است. شیعه در روایاتشان مىگویند «ماریه قبطیه» بوده و اهل سنّت مىگویند «عایشه» بوده است. این، تعیین بحث انحرافى در روزگار ماست كه بگوییم كدام یك از زنان پیامبر بوده است. اصلاً قضیه این نیست كه ما بخواهیم ببینیم كدام زن پیامبر بوده كه این آیات درباره تهمت به او نازل شده است. مسئله، مسئله دیگرى است؛ یك دستور اخلاقى اجتماعى بسیار مهم است.
بعد از آن كه این مخدره به مدینه برگشت، بعضى از افراد هرزهگو و یاوهگو، زمزمهاى را میان مردم انداختند كه این خانم كجا بود و چرا عقب ماند و این شخصى كه او را آورد، چه كسى بود؟! بدون این كه تصریح كنند و تهمت مشخصى را متوجه بكنند، زمزمه و شایعهاى را در میان مردم پخش كردند.
مسئله این نیست كه آن مخدره، زن پیامبر است و باید او را احترام كرد؛ در آیات قرآن، مسئله چیز دیگرى است. آیات سوره مباركه نور درباره «افك» -یعنى همین سخن دروغى كه منافقان و بدخواهان و افراد ناسالم در جامعه پخش و شایع مىكردند- به شدّت حساسیّت نشان مىدهد و چند آیه پىدرپى، با لحن بسیار تندى خطاب به مسلمانها ذكر مىشود كه چرا وقتى شما این شایعه را شنیدید، نسبت به گوینده آن شدت عمل به خرج ندادید -مستفاذ از آیات این است- و چرا این شایعه را قاطعانه رد نكردید.
در این آیه، دو جا جمله با «لولا» شروع مىشود. اهل ادبیات عرب توجه دارند كه «لولا»ى تحذیریه وقتى به كار مىرود كه انسان مىخواهد با كمال شدت و توبیخ كامل، به مخاطب خود بگوید: چرا این كار را نكردید «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا و قالوا هذا افك مبین؛(1182) چرا وقتى كه شما مسلمانها (مؤمنین و مؤمنات) این شایعه را شنیدید، به یكدیگر حسن ظن نشان ندادید و به طور قاطع نگفتید كه این دروغ است؟» یك جاى دیگر مىفرماید: «لولا اذ سمعتموه قلتم ما یكون لنا ان نتكلم بهذا سبحانك هذا بهتان عظیم؛(1183) چرا وقتى كه این شایعه را شنیدید، نگفتید كه ما حق نداریم این شایعه را تكرار كنیم؟ این، یك بهتان بزرگ است.»
بعد در آخر این آیات هم مىفرماید: «یعظكم الله ان تعودوا لمثله ابدا ان كنتم مؤمنین؛(1184) خدا به شما موعظه و نصیحت مىكند كه هرگز دیگر گرد چنین شایعههایى نگردید و دیگر چنین حادثهاى میان جامعه اسلامى به وجود نیاید؛ اگر مؤمن هستید.» یعنى شرط ایمان این است.
همان طور كه اشاره كردیم، مسئله این نیست كه این شخص، همسر پیامبر بود. اگر همسر پیامبر هم نبود، همین عتاب و خطاب و همین تكلیف براى مؤمنین وجود داشت. لذا در اسلام این گونه است كه اگر كسى، كس دیگرى را به بعضى از تهمتهاى خاص متهم كند، اگر نتواند آن را با چهار شاهد عادل ثابت كند، خود تهمت زننده محكوم است كه بر او حدود جارى بشود. این طور نیست كه شما حرفى را همین طور وسط فضا بیندازید و ذهنها را مشوب و دلها را نگران و ناراحت كنید و اگر توانستید ثابت كنید كه ثابت كردهاید و اگر هم نتوانستید، سرتان را بگیرید و به راه خود بروید! نه، اگر نتوانستید برخى از تهمتهایى را كه بر طبق آنها حد به مجرم زده مىشود، ثابت كنید، خود شما بایستى به خاطر زدن این تهمت، حد بخورید و مجازات بشوید. به نظر من، این حادثه عظیمى در تاریخ اسلام و زمان پیامبر است كه به این وسیله در محیط اسلامى، ریشه شایعه پراكنى در مسایل شخصى افراد -كه موجب سوءظن و بدبینى به یكدیگر مىشود و محیط و فضا را ناسالم مىكند- كنده شد. اسلام، این گونه است. پس یكى از كارهاى رسول اكرم(صلى الله علیه و آله) این بود كه فضاى جامعه را یك فضاى مهربان و سرشار از مهر و محبت بسازد تا همه مردم در آن، نسبت به یكدیگر محبت بورزند و به چشم حسن ظن و خوش بینى به یكدیگر نگاه كنند. امروز هم تكلیف ما همین است.(1185)