ابن مسعود گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود: برایم قرآن بخوان. گفتم: ای رسول خدا! من بر شما بخوانم در حالی که بر شما نازل شده است؟! گفت: دوست دارم از دیگران بشنوم. سوره نساء را خواندم؛ به این آیه که رسیدم: (و تو را بر این گروه گواه خواهیم آورد)(679)، دیدم آن حضرت میگرید.
روایت شده آن حضرت نماز میگزارد و از شدت گریستن، از درون (سینه) آن حضرت صدایی همانند صدای جوشش دیگ میآمد.
عایشه گفته است: پیامبر صلی الله علیه و آله پس از وفات عثمان بن مظعون او را - در حالی که گریه میکرد - بوسید (یا اینکه راوی گفت: در حالتی که از چشمانش اشک جاری بود.)
انس گوید: در هنگام دفن یکی از دختران پیامبر صلی الله علیه و آله حاضر بودیم. پیامبر صلی الله علیه و آله کنار قبر نشسته بود. از چشمان آن حضرت اشک میریخت. فرمود: آیا در میان شما کسی هست که دیشب با همسرش مباشرت نکرده باشد؟ ابوطلحه (عمو و ناپدری انس) گفت: من. فرمود: به درون قبر برو. او به قبر وارد شد.
شیخ ابراهیم باجوری گفته است: پس از سخن پیامبر صلی الله علیه و آله عثمان کناره گرفت؛ چرا که آن شب با کنیزش مباشرت کرده بود و پیامبر، از جهت سرزنش او به خاطر عدم توجه به همسر محتضرش او را از دخول در قبر منع کرد.
شگفتا! با آن که این روایت بر بدی معاشرت عثمان با همسرش، دختر پیامبر، گواهی دارد - چندان که او را در حالت احتضار رها کرده با کنیزش همبستر میشود؛ تو گویی شب عروسی اوست! - چگونه این روایت را به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت میدهند که (خطاب به عثمان) فرموده باشد: به خدایی که جانم به دست اوست، اگر صد دختر داشتم آنان را یکی پس از دیگری به همسری تو در میآوردم؟