پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این خصلتها در مرتبهای قرار داشت که مخالفان و دشمنان به آنها اعتراف دارند. پیش از مبعوث شدن به پیامبری او را امین مینامیدند و امانات خود را نزد حضرتش میسپردند. روایت شده هنگامی که حضرتش به مهاجرت از مکه به مدینه مصمم شدند، حضرت امیرالمؤمنین صلی الله علیه و آله را جهت پرداخت بدهیها و تحویل اماناتی از مردم که در نزدشان بود تعیین فرمودند.
زمانی که قریشیان به هنگام بنای کعبه در مورد شخصی که حجرالاسود را در مکان خود قرار دهد اختلاف پیدا کردند، بر آن قرار گذاشتند که نخستین کسی که وارد بیت میشود در این کار داوری کند. چیزی نگذشت که پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدند (این ماجرا پیش از نبوت ایشان بود). همگی گفتند: این محمد صلی الله علیه و آله است. او امین است. با او موافق هستیم.
از ربیع بن خثیم روایت شده که گفت: در جاهلیت پیش از اسلام، مردم جهت قضاوت و داوری نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله میرفتند.
در داستان دارالندوه و اجتماع قریشیان و نقشه ابلیس جهت کشتن رسول خدا، ابوجهل گفت:
... محمد بن عبدالله در میان ما بزرگ شد. او را به خاطر درستکاری و متانت و راستگوییاش امین نامیدیم. ما او را گرامی میداشتیم تا اینکه ادعا نمود که: من فرستاده خدا هستم.(365)
و روایت شده که ابوجهل به آن حضرت گفت: ما تو را دروغگو نمیدانیم ولی چیزهایی را که آوردهای، تکذیب میکنیم. پس آیه:
(فانهم لا یکذبونک...)(366)
(ایشان تو را تکذیب نمیکنند...)
نازل گردید.
آوردهاند که أخنس بن شریق(367) در جنگ بدر با ابوجهل روبرو شد. به او گفت: ای ابوالحکم، کسی جز من و تو در اینجا نیست تا سخن ما را بشنود؛ به من بگو محمد صلی الله علیه و آله راستگوست یا دروغگو؟ ابوجهل گفت: به خدا سوگند که او راستگوست و هرگز دروغ نگفته است.
هرقل(368) از ابوسفیان پرسید: آیا پیش از آنکه ادعای پیامبری کند، او را به دروغگویی متهم میکردید؟ گفت: خیر.
حضرتش به هنگام تقسیم کردن غنیمتهای جنگ حنین به ذوالخویصره فرمود:(369) ای مرد، اگر عدالت نزد من نباشد، پس نزد چه کسی خواهد بود؟!(370)
از عمار رضوان الله علیه روایت شده که گفت:
گوسفندان خانوادهام را به چراگاه برده بودم و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز گوسفندان را میچرانید. (این پیش از بعثت بود) گفتم: ای محمد، آیا مایلی که گوسفندانمان را در فخ بچرانیم؟ آنجا بسیار جای مناسبی است. فرمود: آری. روز بعد پیامبر پیش از من به چراگاه آمده بود ولی گوسفندان خود را از آن محل دور میکرد. فرمود: چون به تو قول داده بودم نخواستم پیش از تو گوسفندان را به چرا بفرستم.(371)