تربیت
Tarbiat.Org

توتیای دیدگان زندگانی خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

صدور فرمان حرکت لشگر اسامه در آستانه رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله‏

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از نزدیکی زمان وفاتش آگاهی یافت، از آن که منافقان بر کارها مسلط شوند بیم داشت. از این جهت پیوسته با مسلمانان در تماس بود و آنان را از فتنه پس از خویش و اختلاف با یکدیگر بر حذر می‏داشت و بسیار تأکید می‏فرمود که به سنتش پایبند و با هم اتحاد و دوستی داشته باشند. آنان را به پیروی و اطاعت از عترتش علیهم السلام تشویق می‏کرد و توصیه می‏نمود که از خاندان او نگهبانی کرده ایشان را یاری دهند و در امور و مسائل دین از ایشان پیروی کنند و از اختلاف و برگشت از دین برحذر باشند.
آن حضرت برای غلامش اسامة بن زید پرچمی بست و او را به فرماندهی بر بیشتر مهاجرین و انصار تعیین فرمود و مأموریت داد که به محل شهادت پدرش در سرزمین روم برود. در ضمن تصمیم گرفت گروهی از بزرگان مهاجر و انصار را از مدینه دور کند که پس از مرگش در مدینه نباشند تا در ریاست با هم اختلاف کنند و به سروری بر مردم چشم طمع بدوزند. می‏خواست همه چیز برای جانشینی امیر مؤمنان علیه السلام آماده گردد و کسی بر سر ولایت ایشان ستیز ننماید. به اسامة دستور داد با سپاه از مدینه خارج و به جرف برود و مردم را نیز تشویق کرد که او را همراهی کنند و آنان را از هر گونه سرپیچی از او بر حذر داشت. در همین احوال بیماری آن حضرت پیش آمد که به وفات حضرتش منجر گردید.
هنگامی که آن حضرت بیماری را در خود احساس کرد، دست امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفت و در حالی که گروهی از مردم به دنبال ایشان حرکت می‏کردند، به سوی بقیع رهسپار شد و فرمود: به من دستور داده‏اند که برای اهل بقیع طلب آمرزش کنم. چون به بقیع رسید، فرمود: سلام بر شما ای اهل قبور! گوارا باد بر شما آنچه را که به دست آوردید. فتنه‏ها مانند پاره‏های شب تاریک یکی پس از دیگری فرا می‏رسند. آنگاه لختی دراز برای ایشان طلب آمرزش کرد. سپس به امیر مؤمنان علیه السلام روی کرد و فرمود: جبرئیل علیه السلام سالی یک بار قرآن را بر من نازل می‏کرد و امسال دو مرتبه آن را بر من نازل کرده است؛ این بدین علت است که اجلم فرا رسیده است. آنگاه فرمود: یا علی! خزانه‏های دنیا و زندگی جاوید در این جهان را در مقابل بهشت بر من عرضه کردند تا یکی را برگزینم؛ من دیدار خدا و بهشت را برگزیدم. آنگاه که مردم، (مرا غسل ده و) عورت مرا پوشیده دار؛ زیرا اگر چشم کسی به آن بیفتد کور خواهد شد.
پس از آن به خانه بازگشت و سه روز بیمار بود و آنگاه در حالی که سرش بسته بود و از سمت راست به امیر مؤمنان علیه السلام و از سمت چپ به فضل بن عباس تکیه کرده بود به مسجد درآمد و بالای منبر رفت و فرمود:
معاشر الناس! قد حان منی خفوف من بین اظهرکم فمن کان له عندی عدة، فلیأتنی اعطه ایاه، و من کان له علی دین فلیخبرنی به.
معاشر الناس! لیس بین الله و بین احد شی‏ء یعطیه به خیراً او یصرف عنه به شراً الا العمل.
ایها الناس! لا یدعی مدع و لا یتمنی متمن، و الذی بعثنی بالحق نبیاً لا ینجی الا عمل مع رحمة. و لو عصیت لهویت. اللهم هل بلغت؟
ای مردم! زمان رحلت من از میان شما نزدیک شده است؛ پس هر کس از من طلبی دارد، بیاید تا به او بپردازم و هر کس وامی به من دارد آن را به من بگوید. ای مردم! بین خداوند و کسی رابطه‏ای جز عمل و کردار وی وجود ندارد که در مقابل آن خیری را عطا کند یا شری را دفع نماید. ای مردم! هیچ مدعی (بیجا) ادعای رستگاری نکند و هیچ آرزومندی (به هوس) آرزوی نجات ننماید. به خدایی که مرا بحق به رسالت مبعوث کرد سوگند می‏خورم که هیچ چیز مگر عمل با همراهی رحمت حق، نجات دهنده نیست و اگر من نیز گناه کنم، از مرتبه خود تنزل خواهم کرد. خداوندا! آیا ابلاغ کردم؟
آنگاه از منبر پایین آمد و در میان مردم نمازی سبک گزارد. سپس وارد خانه‏اش شد. آن روز نوبت ام سلمه رضوان الله علیها بود؛ یک روز یا دو روز در آنجا اقامت نمود. آنگاه عایشه نزد او آمد و درخواست کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله را به خانه خود منتقل نماید تا از او مراقبت کند و از همسران آن حضرت اجازه خواست. آن‏ها موافقت کردند و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به حجره‏ای که عایشه را در آن جا داده بود منتقل شد.(551)