تربیت
Tarbiat.Org

منتهی الآمال تاریخ چهارده معصوم (جلد دوم)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

پنجم - در جلوس آن حضرت است در روز نوروز در مجلس تهنیت به امر منصور

ابن شهر آشوب روایت کرده که روز نوروزی بود که منصور دوانیقی امام موسی علیه السلام را امر کرد که آن جناب در مجلس تهنیت بنشیند و مردم به جهت مبارک باد او بیایند و هدایا و تحف خویش را نزد او بگذارند و آن جناب قبض اموال فرماید. حضرت فرمود: من در اخباری که از جدم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم وارد شده تفتیش کردم از برای این عید چیزی نیافتم و این عید سنتی بوده از برای فرس و اسلام او را محو نموده و پناه می‏برم به خدا از آنکه احیا کنم چیزی را که اسلام محو کرده باشد آن را، منصور گفت که این کار به جهت سیاست لشکر و جند می‏کنم، و شما را به خداوند عظیم سوگند می‏دهم که قبول کنی و در مجلس بنشینی، پس حضرت قبول فرمود و در مجلس تهنیت بنشست و امراء و اعیان لشکر به خدمتش شرفیاب شدند تو او را تهنیت می‏گفتند و هدایا و تحف خود می‏گذرانیدند و منصور خادمی را موکل کرده بود و در نزد آن جناب ایستاده بود، اموال را که می‏آوردند ثبت سیاه می‏کرد، پس چون مردمان آمدند آخر ایشان پیرمردی وارد شد عرض کرد: یابن رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم! من مردی فقیر می‏باشم و مالی نداشتم که از برای شما تحفه آورم و لیکن تحفه آوردم از برای شما سه بیتی را که حدم در مرثیه جدت حسین بن علی علیهما السلام گفته و آن سه بیت این است:
عَجِبْتُ لِمَصْقُولٍ عَلاکَ فِرِنْدُهُ - یَوْمَ الْهِیاجِ وَ قَدْ عَلاکَ غُبارٌ
وَ لاَسْهُمٍ نَفَذَتْکَ دُونَ حَرائِرَ - یَدْوعُونَ جَدَّکَ وَ الدُّمُوعُ غِزارٌ
اَلاّ تَقَضْقَضَتِ(571) السَّهامُ وَعاقَها - عَْن جِسْمِکَ الاِجْلالُ وَ الاِکْبارُ
حضرت فرمود: قبول کردم هدیه تو را، بنشین بارک اللَّه فیک، پس سر خود را به جانب خادم منصور بلند کرد و فرمود: برو نزد امیر او را خبر ده که این مقدار مال جمع شده و این مالها را چه باید کرد، خادم رفت و برگشت و گفت: منصور می‏گوید که تمام را به شما بخشیدم در هرچه خواهی صرف کن، پس حضرت به آن مرد پیر فرمود که تمام این مالهارا بردار و قبض کن، همانا من تمام را به تو بخشیدم.(572)