تربیت
Tarbiat.Org

منتهی الآمال تاریخ چهارده معصوم (جلد دوم)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

حکایت طلای گمشده‏

]
دوازدهم - و نیز روایت کرده از حسین بن علی بن محمّد قمی معروف به ابی علی بغدادی که گفت: در بخارا بودم پس شخصی که معروف بود به ابن جاشیر، ده قطعه طلا داد و امر کرد مرا که تسلیم کنم آنها را در بغداد به شیخ ابی القاسم حسین بن روح قدس سره پس حمل کردم آنها را با خود چون رسیدم به مفازه امویه یکی از آن سبیکه‏ها مفقود شد از من و عالم نشدم به آن تا آنکه داخل بغداد شدم و سبیکه‏ها را بیرون آوردم که تسلیم آن جناب کنم پس دیدم که یکی از آنها از من مفقود شده پس سبیکه‏ای به وزن آن خریدم و به آن نه اضافه نمودم آنگاه داخل شدم بر شیخ ابی القاسم در بغداد و آن سبیکه‏ها را نزدش گذاردم پس فرمود: بگیر این سبیکه راو آن را که گم کردی رسید به ما، او این است آنگاه بیرون آورد آن سبیکه را که مفقود شد از من به امویه پس نظر کردم در آن شناختم آن را.(1414)
سیزدهم - و نیز روایت کرده‏اند از حسین بن علی مذکور که گفت: زنی از من سؤال کرد که وکیل مولای ما کیست؟ پس بعضی از قمیین گفتند به او که ابوالقاسم بن روح است و او را به آن زن دلالت کردند پس داخل شد در نزد شیخ و من در نزد آن جناب بودم پس گفت: ای شیخ! چه با من است؟ فرمود: با تو هرچه هست آن را در دجله بینداز. پس انداخت آن را و برگشت و آمد نزد ابوالقاسم روحی و من بودم نزد او پس فرمود ابوالقاسم به ملوک خود، که بیرون بیاور حقه را برای ما پس حقه را نزد او آورد پس به آن زن، فرمود: این حقه‏ای است که با تو بود و انداختی در دجله، گفت: آری، فرمود: خبر دهم تو را به آنچه در آن است یا تو خبر می‏دهی مرا؟ گفت: بلکه تو خبر ده مرا. فرمود: در این حقه یک جفت دستینه (1415) است از طلا و حلقه بزرگی که در آن جوهری است و دو حلقه صغیر که در آن جوهری است و دو انگشتری یکی فیروزج و دیگری عقیق، و امر چنان بود که فرمود، چیزی را واگذار نکرد.
پس حقه را باز کرد و آنچه در آن بود بر من معروض داشت و زن نظر کرد به آن پس گفت: این بعینه همان است که من برداشته بودم و در دجله انداختم پس من و آن زن از شعف دیدن این معجزه بی خود شدیم. ابی علی بغدادی حسین مذکور بعد از ذکر این حدیث و حدیث سابق گفت: شهادت می‏دهم در نزد خداوند روز قیامت در آنچه خبر دادم به آن، به همان نحو است که ذکر کردم نه زیاد کردم در آن و نه کم کردم و سوگند خورد به ائمه اثنی عشر که راست گفتم در آن نه افزوده‏ام بر آن و نه کم نموده‏ام از آن.(1416)
[