]
اول - شیخ مفید و غیره روایت کردهاند که بنی عباس داخل شدند بر صالح بن وصیف در زمانی که حبس کرده بود حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را و به او گفتند که تنگ گیر بر او و وسعت مده بر او. صالح گفت: چه کنم من با او همانا سپردهام او را به دست دو نفری که بدترین اشخاص میباشند که من پیدا کردهام ایشان را، یکی را نام علی بن یارمش است و دیگری اقتامش و اینک آن دو نفر اهل نماز و روزه گشتهاند و رسیدهاند در عبادت به مقامی عظیم، پس امر کرد آن دو نفر را آوردند پس ایشان را عتاب کرد و گفت: وای بر شما! چیست شأن شما با این شخص؟ گفتند: چه گوییم در حق مردی که روزها را روزه میگیرد و شبها را تا به صبح به عبادت مشغول است، تکلم نمیکند با کسی و مشغول نمیشود به غیر از عبادت و هر وقت نظر بر ما میافکند بدن ما میلرزد و چنان میشویم که مالک نفس خود نیستیم و خودداری نمیتوانیم بکنیم. آل عباس چون این را شنیدند برگشتند از نزد صالح در کمال ذلت به بدترین حالی.(1229)
[