]
اول - در أمالی ابن الشیخ از منصوری و کافور خادم مروی است که در سرّ من ر.ی حضرت هادی علیه السلام همسایهای دات که او را یونس نقاش میگفتند و بیشتر اوقات خدمت آن حضرت میرسید و آن جناب را خدمت مینمود. یک روز وارد شد خدمت آن جناب در حالتی که میلرزید و عرض کرد: ای سید من! وصیت میکنم که با اهل بیت من خوب رفتار کنی، حضرت فرمود: مگر چه خبر است؟ و تبسم میکرد. عرض کرد که موسی بن بغا یک نگینی به من داد که آن را نقش کنم و آن نگین از خوبی قیمت نداشت من چون خواستم آن نگین را نقش کنم شکست و دو قسمت شد و روز وعده فردا است و