تربیت
Tarbiat.Org

منتهی الآمال تاریخ چهارده معصوم (جلد دوم)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

شرح سید مهنّا

]
ذکر مهنّا بن سنان و نسب طاهر جد او - رحمة اللَّه علیه -:
هو السید مهنّا بن سنان بن عبدالوهّاب بن نمیلة بن محمّد بن ابراهیم بن عبدالوهّاب و تمامی این جماعت هر کدام در عصر خود قاضی مدینه مشرفه بوده‏اند، ابن ابی عمارة مهنّا الأکبر بن ابی هاشم داود بن امیر شمس‏الدّین ابی احمد قاسم بن امیر علی عبیداللَّه که امارت و ریاست داشت در مدینه در عقیق. ابن ابی الحسن طاهر که در حق او گفته‏اند عالم، فاضل کامل، جامع، ورع، زاهد، صالح، عابد، تقی، نفی، میمون جلیل‏القدر عظیم‏الشأن، رفیع‏المنزلة، عالی الهمّة بوده به حدی که فرزندان برادرش را ابن اخی طاهر می‏گفتند از ایشان است شریف ابومحمّد حسن بن محمّد یحیی النّسابة که شیخ تلعکبری از او روایت می‏کند و در سنه سیصد و پنجاه و هشت وفات کرده و در منزل خود در بغداد در سوق‏العطش که نام محله‏ای است مدفون شده. و شیخ مفید رحمه اللَّه در اوایل جوانیش او را درک کرده و از او اخذ نموده.
و بیاید در ذکر اولاد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در حال احمد بن موسی علیه السلام روایتی از شیخ مفید از شریف مذکور، و سید ضامن بن شدقم نقل کرده است که مابین ابوالحسن طاهر و یکی از اهل خراسان محبت و مودت بود و آن مرد خراسانی هر سال که به حج مشرف می‏گشت چون به مدینه مشرف می‏شد بعد از زیارت حضرت رسول خدا و ائمه هدی علیهم السلام به زیارت این سید مشرف می‏شد و دویست دینار تقدیم آن جناب می‏نمود، و این مستمری شده بود برای آن سید معظم تا آنکه بعضی از معاندین به آن شخص خراسانی گفتند تو مال خود را ضایع و در غیر محل صرف می‏نمایی؛ چه این سید در غیر طاعت خدا و رسول آن را صرف می‏نماید، آن شخص خراسانی سه سال آن مستمری را قطع نمود. سید بزرگوار دل شکسته شد، جدش را در خواب دید، به وی فرمود: غمناک مباش که من امر کردم آن مرد خراسانی را که آن وجه را هر ساله به تو بدهد و آنچه هم از تو فوت شده عوض آن را به تو بدهد و آن خراسانی نیز رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم را در خواب دید که به وی فرمود: ای فلان! قبول کردی حرف دشمنان را در حق پسرم طاهر، قطع مکن صله او را و بده به او عوض آنچه از تو فوت شده در سالهای قبل. آن مرد بیدار شد و با کمال مسرت و خوشحالی به مکه مشرف شد و در مدینه خدمت جناب سید رسید و دست و پای او را بوسید و ششصد دینار و بعض هدایا تسلیم سید نمود. سید فرمود: خواب دیدی جدم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم را که تو را امر به آن نمود؟ گفت: بلی! پس خود سید خواب خود را نقل کرد، آن خراسانی دیگر باره دست و پای او را بوسه داد و از او معذرت خواست. و آن سید پسر عالم فاضل و عارف و ورع و زاهد ابوالحسن یحیی نسّابه است. اول کسی که جمع کرده کتابی در نسب آل ابوطالب.
وَ کانَ رَحْمَةُ اللَّهُ عارِفاً بِاُصوُلِ الْعَرَبِ وَ فُرُوعِها حافِظَاً لانْسابِها وَ وَقایِعَ الْحَرَمَیْنِ وَ اَخْبارِهاَ.
در محرم سنه دویست و چهارده در عقیق مدینه به دنیا آمد و در سنه دویست و هفتاد و هفت در مکه وفات کرد و در نزدیکی قبر خدیجه کبری علیهما السلام به خاک رفت. ابی محمّد حسن بن ابی الحسن جعفر الحجة بن عبیداللَّه الحسین الأصغر بن الإمام زین‏العابدین علیه السلام.
و بالجمله؛ سید مهنّای مذکور علامه فقیه نبیه محقق مدقق جامع فضائل و کمالات در نهایت جلالت قدر و عظمت شأن است و صاحب مسائل مدنیات است و آن مسائلی است که از آیة اللَّه علامه حلی رحمه اللَّه سؤال کرده و علامه جواب داده و تجلیل بسیار از او فرموده از جمله در یکی از اجوبه مسائل فرموده:
اَلسَّیِّدُ الْکَبیرُ الْنَّقیبُ الْحَسیبُ النَّسیُب الْمُرَتَضی‏ مُفْخَرُ الْسّادَةِ وَ زَیْنَ السِّیادَةِ مَعْدِنُ الْمَجْدِ وَ الْفِخارِ وَ الْحِکمَ وَ الآثارِ الْجامِعُ لِلِقِسْطِ الاَوفی‏ مِنْ فَضائل الاَخْلاقِ وَ السَّهْمِ الْمُعَلّی مِنْ طیبِ الاَعْراقِ مُزَیَّنُ دیوانِ الْقَضآءِ بِاِظْهارِ الْحَقِّ عَلَی الْحُجَّةِ الْبَیْضآءِ عِنْدَ تَرافُعِ الخُصَمآءِ نِجْمُ الْمِلَّه وَالْحَقِّ وَالدِّینِ مُهَنَّا بْنِ سِنانِ الْحُسَیْنی الْقاطِنُ بِمَدینَةِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ صلی اللَّه علیه و آله و سلم، السّاکِنُ مَهْبِطَ وَحیِ اللَّهِ سیَِّدُ الْقُضاةِ وَ الْحُکامِ بَیْنَ الْخاصِّ وَ الْعامِّ شَرَّفَ اَصْغَرَ خَدَمِهِ وَ اَقَلَّ خُدّامِهِ رَسائِلَ فِی ضِمْنِها مَسآئِلُ الی غیر ذلک.(179)
روایت می‏کند سید مهنّای مذکور از علامه و فخرالمحققین و اجازه داده به شیخ شهید رحمه اللَّه. و سید علی سمهودی در جواهر العقدین حکایتی از جلالت او نقل کرده شبیه به حکایت جدش سید ابوالحسن طاهر که شیخ ما در خاتمه مستدرک آن را نقل فرموده و سید ضامن بن شدقم مدنی در تحفه در ذکر سید مهنّا بن سنان گفته که والدم علی بن حسین ذکر کرده در شجره انساب اتصال نسب سادات بدلاء را که در قرب کاشان از بلاد عجم می‏باشند به سنان قاضی و ایشان در آنجا معروفند به وحاحده انتهی.
و حموی در معجم گفته که به عقیق مدینه منسوب است محمّد بن جعفر بن عبداللَّه بن الحسین الأصغر معروف به عقیقی و او را عقب است و در اولاد او ریاست بوده، و از اولاد او است احمد بن حسین بن احمد بن علی بن محمّد عقیقی ابوالقاسم که از وجوه اشراف بوده، در دمشق وفات کرد، چهار روز مانده از جمادی‏الاولی سنه سیصد و هفتاد و هشت در باب صغیر به خاک رفت. انتهی.(180)
و نیز از اولاد ابومحمّد حسن بن جعفر الحجة است:
سید مجدالدّین ابوالفوارس محمّد بن ابی الحسن فخرالدّین علی عالم فاضل ادیب شاعر نسّابه ابن محمّد بن احمد بن علی الأعرج بن سالم بن برکات بن ابی العز محمّد بن ابی منصور الحسن نقیب الحائر ابن ابوالحسن علی بن حسن بن محمّد المعمّر بن احمد الزائر بن علی بن یحیی النسّابة ابن حسن بن جعفر الحجة.
و بالجمله؛ سید مجدالدین ابوالفوارس عالم جلیل‏القدر بوده و صاحب تحفة الأزهار ثنا بلیغی از او نموده و فرموده که اسمش در حائر امام حسین علیه السلام و مساجد حلّه مرقوم است و اولاد او را بنوالفوارس می‏گویند و او پدر سید عالم جلیل محقق مدقّق عمیدالدّین عبدالمطلب بن محمّد است که بسیار جلیل القدر و رفیع المنزلة است و از مشایخ شیخ شهید است و والده‏اش دختر شیخ سدیدالدین والد علامه است.(181)
شیخ شهید رحمه اللَّه در اجازه ابن بجده(182) در حق او فرموده:
عَنْ عِدَّةِ مِنْ اَصْحابِنا مِنُْهمُ الْمَوْلی‏ السَّیِّدُ الإمامُ الْمُرْتضی‏ عَلَمُ الْهُدی‏ شَیْخُ اَهْلِ الْبَیْتِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ فی زَمانِهِ عَمیدُ الْحَقِّ وَالدّینِ اَبُوعَبْدِاللَّهِ عَبْدُ الْمُطَلِّب بِنُ الاَعْرَجِ الْحُسَیْنی طابَ اللَّه ثَراهُ وَ جَعَلَ الْجَنَّةَ مَثْواهُ.
مصنفات آن جناب مشهور است و اکثر آنها تعلیقات و شروحی است بر جمله‏ای از کتب خالویش علامه مانند منیة اللّبیب شرح تهذیب الأصول (183) کنزالفوائد فی حلّ مشکلات القواعد و تبصرة الطّالبین فی شرح نهج المسترشدین و شرح مبادی الأصول الی غیر ذلک.
ولادتش شب نیمه شعبان سنه ششصد و هشتاد و یک در حلّه، وفاتش شب دهم شعبان سنه هفتصد و پنجاه و شش واقع شده و از مجموعه شیخ شهید نقل شده که فرمود در بغداد وفات کرده و جنازه‏اش را به مشهد مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کردند.
بَعْدَ اَنْ صُلِّیِ عَلَیْهِ بِالْحِلَّةِ فِی یَوْمِ الثُّلثاءِ بِمَقامِ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ علیه السلام.
روایت می‏کند از پدر و جدش و از دو خالش علامه و رضی‏الدّین علی بن یوسف برادر علامه و غیر ذلک و پسرش سید جمال‏الدین محمّد بن عبدالمطلب عالم جلیل عالی الهمّة رفیع‏القدر و المنزلة در مشهد غروی به ظلم و ستم شهید گشت.(184)
و در تحفةالازهار است که آن جناب را در نجف اشرف به ظلم و عدوان آتش زدند و سوزانیدند، و برادران عمیدالدین فاضل علامه نظام‏الدّین عبدالحمید و فاضل علامه ضیاءالدین عبداللَّه و اولاد او نیز از فقها و علما می‏باشند.(185) و در عمدةالطّالب به ایشان اشاره شده.(186)
و اما محمّد الجوانی بن عبداللَّه الأعرج:
پس منسوب است به جوانیه که قریه‏ای است در نزدیک مدینه که منسوب است به آن علویون بنو الجوانی که از ایشان است ابوالحسن علی بن ابراهیم بن محمّد بن الحسن بن محمّد الجوانی بن عبیداللَّه الأعرج که علماء رجال او را ذکر کرده‏اند و توثیق نموده‏اند و گفته‏اند ثقه و صحیح الحدیث بوده و با حضرت امام رضا علیه السلام به خراسان رفته.
و لکن احقر در رفتن او به خراسان با حضرت امام رضا علیه السلام تأمل دارم؛ زیرا که او زیاده از صد سال بعد از حضرت امام رضا علیه السلام بوده، به دلیل اینکه ابوالفرج اصفهانی که تایخ وفاتش در سنه سیصد و پنجاه و شش است از او سماع کرده و کتب او را از او نقل می‏کند و شیخ تلعکبری که وفاتش سنه سیصد و هشتاد و پنج است از پسرش ابوالعباس احمد بن علی بن ابراهیم جوّانی اجازه گرفته و از او روایت می‏کند و دعای حریق را از او شنیده، پس بسیار بعید است که علی بن ابراهیم مذکور در سنه دویست هجری با حضرت امام رضا علیه السلام به خراسان رفته باشد و آنچه به نظر احقر می‏رسد آن است که محمّد جوانی که جد جد علی است با حضرت امام رضا علیه السلام به خراسان رفته، زیرا که در روایت اسم جوانی برده نشده بلکه خبر این است:
عَنْ اَبی جَعْفَرٍ مَحَمَّدِ بْنِ عیسی‏ قال: کانَ الْجَوّانی خَرِجَ مَعَ اَبی الْحَسَنِ علیه السلام اِلی‏ خُراسانَ وَ کانَ مِنْ قَرابَتِهِ.
و مراد از جوانی محمّد بن عبیداللَّه اعرج است و آنکه مراد علی بن ابراهیم باشد ظاهراً اشتباه است؛ زیرا که علی مذکور ولادتش در مدینه شده و نشو و نمای او در کوفه و در کوفه وفات کرده و اگر جوانی به او بگویند به تبع جدش محمّد جوانی است واللَّه العالم.
و محتمل است که او را پسری بوده علی نام و او با حضرت همراه بوده چنانکه فاضل نسّابه جناب سید ضامن بن شدقم در تحفةالأهار در احوال ابی الحسن علی بن محمّد جوانی بن عبیداللَّه اعرج گفته که او سیدی بود جلیل‏القدر و عظیم‏الشأن و رفیع‏المنزلة، حسن الشّمائل، جم‏الفضائل، عالم فاضل، تقی نقی مبارک، همراه حضرت امام رضا علیه السلام بود در طریق خراسان و از آن حضرت حدیث روایت کرده و کثیرالعبادة بود، روزها روزه می‏گرفت و شب را قائم به عبادت بود و در هر روزی هزار مرتبه قل هو اللَّه احد می‏خواند. بعد از موتش یکی از اولادش او را در خواب دید از حالش پرسید گفت: جایم در بهشت است به جهت تلاوت کردنم سوره اخلاص را؛ و او را مصنفات عدیده جلیله است در بیشتر علوم انتهی.
و نیز از اولاد محمّد جوانی است ابوعبداللَّه محمّد بن الحسن بن عبداللَّه بن الحسین بن محمّد بن الحسن بن محمّد جوانی ابن عبیداللَّه الأعرج که نجاشی فرموده ساکن طبرستان بود و فقیه بود و سماع حدیث کرده و از مصنفات اوست کتاب ثواب الأعمال.(187)
و اما حمزةالمختلس بن عبیداللَّه الأعرج پس اعقاب او قلیل است، و از اعقاب او است حسین بن محمدبن حمزة المختلس معروف به حرون که بعد از ایام یحیی بن عمر بن یحیی بن الحسین بن زید بن الإمام زین‏العابدین علیه السلام که گذشت ذکر او، در سنه دویست و پنجاه و یک در کوفه خروج کرد. مستعین، مزاحم بن خاقان را با لشکری عظیم به حرب او فرستاد، چون عباسیین به کوفه نزدیک شدند حسین از راه دیگر از کوفه بیرون شد و به سامراء رفت و با متعزّباللَّه بیعت کرد، و این در ایامی بود که مستعین‏باللَّه در بغداد بود و مردم سامراء با متعزّباللَّه بیعت کرده بودند، و مدتی بر این منوال بر حسین گذشت دیگرباره اراده خروج کرد، او را بگرفتند و در محبس افکندند و تا سال دویست و شصت و هشت در زندان بود معتمد او را رها کرد دیگر باره در کوفه خروج کرد، در سنه دویست و شصت و نه او را بگرفتند و به نزد موفق بردند، امر کرد او را در واسط حبس کردند و چندی در زندان بود تا وفات کرد.
[