[
اول - ایشان عثمان بن سعید عمری است که آن جناب کمال وثوق و امانت به او داشت و معتمد در نزد امام علی نقی و امام حسن عسکری علیهما السلام و وکیل ایشان در زمان حیات ایشان بود و از طایفه اسدی به جدش جعفر عمری منسوب بود و او را «سمان» یعنی روغن فروش هم میگفتند و این شغل به جهت بعضی از مصالح بود که به جهت تقیه و اخفاء امر سفارت از اعداء اللَّه، روغن فروشی میکرد و شیعیان اموالی که از برای امام حسن عسکری علیه السلام میآوردند به او تسلیم میکردند و او آنها را در مال التجارة خود میگذاشت و به خدمت آن بزرگوار میفرستاد.
و در روایت احمد بن اسحاق قمی که از اجلاء علما شیعه است چنین مذکور است که روزی به خدمت حضرت امام علی نقی علیه السلام مشرف شدم عرض کردم: ای سید و مولای من! همیشه از برای من میسر نمیشود که خدمت شما مشرف شوم پس سخن که را قبول کنم و به امر کی اطاعت نمایم؟ فرمود که این ابوعمرو مردی است ثقه و امین من، هرچه به شما بگوید از جانب من میگوید، و آنچه به شما میرساند از جانب من میرساند. و چون حضرت امام علی نقی علیه السلام به دار بقا رحلت نمود روزی به خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم و به آن حضرت نیز عرض کردم به مثل آنچه به پدر بزرگوارش عرض کره بودم، فرمود که این ابوعمرو مرد ثقه و امین است، هم ثقه امام گذشه بود و هم ثقه من است، هم در حال حیات و هم بعد از وفات من، هرچه به شما میگوید از جانب من میگوید و آنچه به شما میرساند از جانب من میرساند.(1537)
علامه مجلسی رحمه اللَّه در «بحار» نقل کرده است که جماعتی از ثقات اهل حدیث روایت کردهاند که جمعی از اهل یمن به خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام مشرف شدند و اموالی به خدمت آن امام عالمیان آورده بودند پس آن بزرگوار فرمود: ای عثمان! به درستی که تو وکیل و امین مال خدایی برو اموالی را که آوردهاند از اهل یمن قبض کن، اهل یمن عرض کردند که ای مولای ما! به خدا سوگند که هر آینه عثمان از برگزیدگان شیعه تست به درستی که آنچه در نزد ما بود از منزلت و مرتبت او در نزد شما امروز زیاد نمودی به درستی که او معتمد در نزد شما است در خصوص مال خدا؟ فرمود: بلی، شاهد باشید که عثمان بن سعید عمری وکیل من است و پسرش محمّد بن عثمان وکیل پسرم مهدی است.(1538)
و نیز در «بحار» به سند خود روایت کرده است که بعد از وفات امام حسن عسکری علیه السلام به حسب ظاهر عثمان بن سعید مشغول به تجهیز آن بزرگوار بود و حضرت صاحبالأمر علیه السلام بعد از وفات پدر بزرگوارش او را به منصب جلالت و وکالت و نیابت برقرار فرمود و جواب مسائل شیعیان به توسط او به شیعیان میرسید و آنچه اموال از سهم امام علیه السلام بود به او تسلیم مینمودند و به برکت وجود صاحبالأمر علیه السلام مشاهده مینمودند از او امور غریبه و اخبار به مغیبات و اموالی را که میخواستند به او تسلیم نمایند وصف او را از حلیت و حرمت و مقدار آن را قبل از تسلیم آنها خبر میداد و آنکه صاحبان اموال کیانند، و همه آنها از جانب حجةاللَّه به او اعلام میشد و او اخبار مینمود.(1539) و همچنین بود حال باقی وکلاء و سفراء آن حضرت که به دلایل و کرامات از جانب آن حضرت سفارت و نیابت داشتند.
[