اول - امتیاز نور ظل و شبح آن جناب است در عالم اظله بین انوار ائمه علیهم السلام، چنانکه در جمله اخبار معراجیه و غیره است که نور آن جناب در میان انوار ائمه علیهم السلام مانند ستاره درخشان بود در میان سائر کواکب.(1326)
دوم - شرافت نسب؛ چه آن جناب داراست شرافت نسب همه آباء طاهرین خود را علیهم السلام که نسبشان اشراف انساب است و اختصاص دارد به رسیدن نسبش از طرف مادر به قیاصره روم و منتهی میشود به جناب شمعون الصفا وصی حضرت عیسی علیه السلام که منتهی میشود نسبش به بسیاری از انبیاء و اوصیاء علیهم السلام.(1327)
سوم - بردن دو ملک آن جناب را در روز ولادت به سراپرده عرش و خطاب حق تعالی به او که مرحبا به تو ای بنده من برای نصرت دین من و اظهار امر من و مهدی عباد من، قسم خوردم به درستی که من به تو بگیرم و به تو بدهم و به تو بیامرزم الخ.(1328)
چهارم - بیت الحمد: روایت است که از برای صاحب این امر علیه السلام خانهای است که او را بیت الحمد گویند و در آن چراغی است که روشن است از آن روز که خروج کند با شمشیر و خاموش نمیشود.(1329)
پنجم - جمیع میان کنیه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم و اسم مبارک آن حضرت، و در مناقب مروی است که فرمود اسم مرا بگذارید و کنیه مرا نگذارید.(1330)
ششم - حرمت بردن نام آن جناب چنانکه گذشت.(1331)
هفتم - ختم وصایت و حجت در روی زمین به آن حضرت.(1332)
هشتم - غیبت از روز ولادت و سپرده شدن به روحالقدس و تربیت شدن در عالم نور و فضای قدسی که هیچ جزیی از اجزاء آن حضرت به لوث قذارت و کثافت و معاصی بنی آدم و شیاطین ملوث نشده و مؤانست و مجالست با ملأ اعلی و ارواح قدسیه.(1333)
نهم - عدم معاشرت و مصاحبت با کفار و منافقین و فساق به جهت خوف و تقیه و مدارات با آنها همانا از روز ولادت تا کنون دست ظالمی به دامنش نرسیده و با کافر و منافقی مصاحبت ننموده و از منازلشان کناره گرفته.(1334)
دهم - نبودن بیعت احدی از جبارین در گردن آن حضرت، در إعلام الوری از حضرت امام حسن علیه السلام روایت کرده که فرموده نیست از ما احدی مگر آنکه واقع میشود در گردن او بیعتی طاغیه زمان او مگر قائمی که نماز میکند روح اللَّه عیسی بن مریم علیه السلام خلف او.(1335)
یازدهم - داشتن در پشت علامتی مثل علامت پشت مبارک حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم که آن را ختم نبوت گویند، و شاید در آن جناب اشاره به ختم وصایت باشد.(1336)
دوازدهم - اختصاص دادن حق تعالی آن جناب را در کتب سماویه و اخبار معراجیه از سایر اوصیاء علیهم السلام به ذکر او به لقب، بلکه به القاب متعدده و نبردن نام شریفش.(1337)
سیزدهم - ظهور آیات غریبه و علامات سماویه و ارضیه برای ظهور موفورالسرور آن حضرت که برای تولد و ظهور هیچ حجتی نشده بلکه در کافی مروی است از جناب صادق علیه السلام که آیات در آیه شریفه سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فی اَنْفُسِهِمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ اَنَّهُ الْحَقُّ؛(1338) یعنی زود بنماییم آنها را آیات خود در آفاق و اطراف و در تنهایشان تا روشن شود ایشان را که آن حق است. تفسیر فرمو به آیات و علامات قبل از ظهور آن حضرت و تبین حق را به خروج قائم علیه السلام و فرمود که آن حق است از نزد خداوند عز و جل که میبیند آن را خلق و لابد است از خروج آن جناب و آن آیات و علامات بسیار است بلکه بعضی ذکر کردند که قریب به چهارصد است.(1339)
چهاردهم - ندای آسمانی به اسم آن جناب مقارن ظهور؛ چنانچه در روایات بسیار وارد شده و علی بن ابراهیم در تفسیر آیه شریفه وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَریبٍ(1340) از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: منادی ندا میکند به اسم قائم و پدرش علیهما السلام. (1341) و در غیبت نعمانی مروی است از جناب باقر علیه السلام که فرمود در خبری پس ندا میکند منادی از آسمان به اسم قائم علیه السلام پس میشنود کسی که در مشرق است و کسی که در مغرب است نمیماند خوابیدهای مگر آنکه بیدار میشود و نه ایستادهای مگر آنکه مینشیند و نه نشستهای مگر آنکه بر میخیزد از خوف آن صدا از جبرئیل است در ماه رمضان در شب جمعه بیست و سوم. و بر این مضمون اخبار بسیار بلکه متجاوز از حد تواتر است و در جملهای از آنها آن را از محتومات شمردند.(1342)
پانزدهم - افتادن افلاک از سرعت سیر و بطؤ حرکت آنها؛ چنانچه روایت کرده شیخ مفید از ابی بصیر از حضرت باقر علیه السلام در حدیثی طولانی در سیر و سلوک حضرت قائم علیه السلام تا آنکه فرمود: پس درنگ میکند بر این سلطنت هفت سال مقدار هر سالی ده سال از این سالهای شما، آنگاه احیاء میکند خداوند آنچه را که میخواهد، گفت: گفتم فدای تو شوم! چگونه طول میکشد سالها؟ فرمود: امر میفرماید خداوند فلک را به درنگ کردن و قلت حرکت پس برای این طول میکشد روزها و سالها، گفت: گفتم که ایشان میگویند اگر فلک تغییر پیدا کرد فاسد میشود یعنی عالم، فرمود: این قول زنادقه است اما مسلمین پس راهی نیست برای ایشان به این سخن و حال آنکه خداوند ماه را شق نمود برای پیغمبر خود صلی اللَّه علیه و آله و سلم و آفتاب را برگرداند برای یوشع بن نون و خبر داد به طول روز قیامت و اینکه آن مثل هزار سال است از آنچه شما میشمردید.(1343)
شانزدهم - ظهور مصحف امیرالمؤمنین علیه السلام که بعد از وفات رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم جمع نمود بی تغییر و تبدیل، و دارا است تمام آنچه را که بر سبیل اعجاز بر آن حضرت نازل شده بود و پس از جمع عرض نمود بر صحابه، اعراض نمودند، پس آن را مخفی نمود و به حال خود باقی است تا آنکه بر دست آن جناب ظاهر شود و خلق مأمور شوند که آن را بخوانند و حفظ نمایند و به جهت اختلاف ترتیب که با این مصحف موجود دارد که با او مأنوس شدند حفظ آن را از تکالیف مشکله مکلفین خواهد بود.(1344)
هفدهم - سایه انداختن ابر سفید پیوسته بر سر آن حضرت و ندا کردن منادی در آن ابر به نحوی که بشنود آن را ثقلین و خافقین که او است مهدی آل محمّد علیهم السلام پر میکند زمین را از عدل چنانکه پر شده از جور. و این ندا غیر از آن است که در چهاردهم گذشت.(1345)
هیجدهم - بودن ملائکه و جن در عسکر آن حضرت و ظهور ایشان برای انصار آن حضرت.(1346)
نوزدهم - تصرف نکردن طول روزگار و گردش لیل و نهار و سیر فلک دوار در بنیه و مزاج و اعضاء و قوی و صورت و هیئت آن حضرت به این طول عمر که تاکنون هزار و نود و پنج سال از عمر شریف گذشته و خدای داند که تا ظهور به کجای از سن میرسد، جوان ظاهر شود در مرد سی یا چهل ساله باشد، و چون طویل الأعمار از انبیای گذشته و غیر ایشان نباشد که یکی هدف تیر پیری اِنَّ هذا بَعْلی شَیْخاً(1347) باشد، و دیگری به نوحهگری اِنّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبَاً(1348) از ضعف پیری خویش بنالد.
شیخ صدوق روایت کرده از ابوالصلت هروی، گفت: گفتم به جانب رضا علیه السلام که چست علامت قائم شما چون خروج نماید؟ فرمود: علامتش آن است که در سن پیر باشد و به صورت جوان تا به مرتبهای که نظر کننده به آن حضرت گمان برد که در سن چهل سالگی یا کمتر از چهل سالگی است.(1349)
بیستم - رفتن وحشت و نفرت است از میان حیوانات بعضی یا بعضی و میان آنها و انسان و برخاستن عداوت از میان همه آنها چنانکه پیش از کشته شدن هابیل بود. از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مروی است که فرمود: اگر قائم ما خروج کند صلح شود میان درندگان و بهائم حتی اینکه زن راه میرود میان عراق و شام نمیگذارد پای خود را مگر بر گیاه و بر سر او زینتهای او است به هیجان نمیآورد او را درنده و نمیترساند او را.(1350)
بیست و یکم - بودن جمعی از مردگان در رکاب آن حضرت، شیخ مفید نقل کرده است که بیست و هفت نفر از قوم موسی و هفت نفر از اصحاب کهف و یوشع بن نون و سلمان و ابوذر و ابودجانه انصاری و مقداد و مالک اشتر از انصار آن جناب خواهند بود و حکام میشوند در بلاد.(1351) و روایت شده که هرکه چهل صباح دعای عهد: اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ را بخواند از انصار آن حضرت باشد و اگر پیش از آن حضرت بمیرد بیرون آورد او را خداوند از قبرش که در خدمت آن حضرت باشد.(1352)
بیست و دوم - بیرون کردن زمین، گنجها و ذخیرههایی را که در او پنهان و سپرده شده.(1353)
بیست و سوم - زیاد شدن باران و گیاه و درختان و میوهها و سایر نعم ارضیه به نحوی که مغایرت پیدا کند حالت زمین در آن وقت با حالت آن در اوقات دیگر و راست آید قول خدای تعالی: یَوْمَ تُبَدِّلُ الاَرْضُ غَیْرَ الاَرْضِ.(1354)،(1355)
بیست و چهارم - تکمیل عقول مردم به برکت وجود آن حضرت و گذاشتن دست مبارک بر سر ایشان و رفتن کینه و حسد از دلهایشان که طبیعت ثانیه بنی آدم شده از روز کشته شدن هابیل تاکنون و کثرت علوم و حکمت ایشان علم قذف شود در دلهای مؤمنین پس محتاج نمیشود مؤمن به علمی که در نزد برادر او است، و در آن وقت ظاهر میشود تأویل این آیه شریفه یُغْنِ اللَّهُ کُلاً مِنْ سَعَتِهِ.(1356)،(1357)
بیست و پنجم - قوت خارج از عادت در دیدگان و گوشهای اصحاب آن حضرت به حدی که به قدر چهار فرسخ از آن حضرت دور باشند حضرت با ایشان تکلم میفرماید و ایشان میشنوند و نظر میکنند به سوی آن جناب.(1358)
بیست و ششم - طول عمر اصحاب و انصار آن حضرت، روایت شده که عمر میکند مرد در ملک آن جناب تا اینکه متولد میشود برای او هزار پسر.(1359)
بیست و هفتم - رفتن عاهات و بلایا و ضعف از ابدان انصار آن حضرت.(1360)
بیست و هشتم - دادن قوت چهل مرد به هر یک از اعوان و انصار آن حضرت و گردیده شود دلهای ایشان مانند پاره آهن که اگر خواستند به آن قوت، کوه را بکنند خواهند کند.(1361)
بیست و نهم - استغفای خلق به نور آن جناب از نور آفتاب و ماه؛ چنانکه روایت شده در تفسیر آیه شریفه وَ اَشْرَقَتِ الاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها(1362) آنکه مربی زمین امام زمان است صلی اللَّه علیه و علی آبائه.(1363)
سیام - بودن رایت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم با آن جناب.(1364)
سی و یکم - راست نیامدن زره حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله و سلم مگر بر قد شریف آن حضرت و بودن آن بر بدن آن حضرت همچنان که بر بدن مبارک حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله و سلم بوده.(1365)
سی و دوم - از برای آن جناب است ابری مخصوص که خدای تعالی آن را برای آن حضرت ذخیره کرده که در آن است رعد و برق پس حضرت سوار میشود بر آن پس میبرد آن حضرت را در راههای هفت آسمان و هفت زمین.(1366)
سی و سوم - برداشته شدن تقیه و خوف از کفار و مشرکین و منافقین و میسر شدن بندگی کردن خدای تعالی و سلوک در امور دنیا و دین حسب نوامیس الهیه و فرامین آسمانیه بدون حاجت به دست برداشتن از پارهای از آنها از بیم مخالفین و ارتکاب اعمال ناشایسته مطابق کردار ظالمین؛ چنانچه خدای تعالی وعده فرموده در کلام خود:
وَعَدَ اللَّهُ الَّذین آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْکُمْ لِیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الاَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لِیُمَکِنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ امِناً یَعْبُدُونَنی لایُشْرِکُونَ بی شَیئاً.(1367)
وعده دادن خدای تعالی آنان را که ایمان آوردهاند از شما و کردند کارهای شایسته که هرآینه البته خلیفه گرداند ایشان را چنانچه خلیفه گردانید آنان را که بودند پیش از ایشان و هرآینه البته متمکن خواهد کرد برای ایشان دین ایشان را که پسندید برای ایشان و هرآینه البته تبدیل خواهد کرد مر ایشان را از پس ترس ایشان ایمنی که بپرستند مرا و شریک قرار ندهند برای من چیزی را.(1368)
سی و چهارم - فرو گرفتن سلطنت آن حضرت تمام زمین را از مشرق تا مغرب و برّ و بحر و معموره و خراب و کوه و دشت، نماند جایی که حکمش جاری و امرش نافذ نشود و اخبار در این معنی متواتر است وَ لَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ الاَرْضِ طَوْعَاً وَ کَرْهاً.(1369)،(1370)
سی و پنجم - پر شدن تمام روی زمین از عدل و داد چنانکه در کمتر خبر الهی یا نبوی خاصی یا عامی ذکر یا از حضرت مهدی علیه السلام شده که این بشارت و این منقبت برای آن جناب مذکور نباشد در آن.(1371)
سی و ششم - حکم فرمودن آن حضرت در میان مردم به علم امامت و نخواستن بینه و شاهد از احدی مثل حکم داود و سلیمان علیهما السلام.(1372)
سی و هفتم - آوردن احکام مخصوصه که تا عهد آن حضرت ظاهر و مجری نشده بود مثل آنکه پیرزنی و مانع زکات را میکشد و میراث دهد برادر را از برادرش در عالم ذرّ، یعنی هر دو نفر که در آنجا در میانشان عقد اخوت بسته شد در اینجا از یکدیگر میراث میبرند. و شیخ طبرسی رحمه اللَّه روایت کرده که آن جناب میکشد مرد بیست ساله را که علم دین و احکام مسایل خود را نیاموخته باشد.(1373)
سی و هشتم - بیرون آمدن تمام مراتب علوم چنانچه قطب راوندی در خرائج از جناب صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: علم بیست و هفت حرف است پس جمیع آنچه پیغمبران آوردند دو حرف بود و نشناختند مردم تا امروز غیر از این دو حرف را، پس هرگاه خروج کرد قائم ما علیه السلام بیرون آورد بیست و پنج حرف را پس پراکنده میکند آنها را در میان مردم و ضم مینماید به آن دو حرف دیگر را تا آنکه منتشر میفرماید تمام بیست و هفت حرف را.(1374)
سی و نهم - آوردن شمشیرهای سمائی برای انصار و اصحاب آن حضرت.(1375)
چهلم - اطاعت حیوانات، انصار آن حضرت را.(1376)
چهل و یکم - بیرون آمدن دو نفر از آب و شیر پیوسته در ظهر کوفه که مقرّ سلطنت آن حضرت است از سنگ جناب موسی علیه السلام که با آن حضرت است؛ چنانچه در خرائج مروی است از حضرت باقر علیه السلام که فرمود: چون قائم علیه السلام خروج کند و اراده مکه نماید که متوجه کوفه شود منادی آن حضرت ندا کند آگاه باشید که کسی حمل نکند طعامی و نه آبی و حمل نماید حجر موسی را که جاری شده بود از آن دوازده چشمه آب پس فرمود: نمیآیند در منزلی مگر آنکه نصیب میفرماید آن را پس جاری میشود از آن چشمهها پس هرکه گرسنه باشد سیر میشود و هرکه تشنه باشد سیراب میگردد پس آن سنگ توشه ایشان است تا وارد نجف شوند پشت کوفه پس چون فرود آمدند در ظهر کوفه جاری میشود از آن پیوسته آب و شیر پس هرکه گرسنه باشد سیر میشود و هرکه تشنه باشد سیراب میگردد.(1377)
چهل و دوم - نزول حضرت روح اللَّه عیسی بن مریم علیه السلام از آسمان برای یاری حضرت مهدی علیه السلام و نماز کردن حضرت علیه السلام در خلف آن جناب؛ چنانکه در روایات بسیار وارد شده بلکه خدای تعالی آن را از مدائح و مناقب آن جناب شمرده؛ چنانکه در کتاب مختصر (بصائر الدرجات) حسن بن سلیمان حلی مروی است در خبر طولانی که خداوند تبارک و تعالی به رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود در شب معراج که عطا فرمودم به تو اینکه بیرون بیاورم از صلب او یعنی علی علیه السلام یازده مهدی که همه از ذریه تو باشند از بکر بتول، آخر مرد ایشان نماز میکند در خلف او عیسی بن مریم علیه السلام، پر میکند زمین را از عدل چنانچه پر شده از ظلم و جور، به او نجات میدهم از مهلکه و هدایت میکنم از ضلالت و عافیت میدهم از کوری و شفا میدهم به او مریض را.(1378)
چهل و سوم - قتل دجّال لعین که از عذابهای الهی است برای اهل قبله چنانچه در تفسیر علی بن ابراهیم مروی است از جناب باقر علیه السلام که تفسیر فرموده عذاب در آیه شریفه: قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی اَنْ یُبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ (1379) به دجال و صیحه و فرمودند: هیچ پیغمبری نیامد مگر آنکه ترساند مردم را از فتنه دجال.(1380)
چهل و چهارم - جایز نبودن هفت تکبیر بر جنازه احدی بعد از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام جز بر جنازه آن حضرت؛ چنانکه در حدیث وفات حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و وصیت آن حضرت به امام حسن علیه السلام ذکر شد.(1381)
چهل و پنجم - بودن تسبیح آن حضرت است از هیجدهم ماه تا آخر ماه، بدان که از برای حجج طاهره علیهما السلام تسبیحی است در ایام ماه: تسبیح پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم در روز اول ماه است، تسبیح امیرالمؤمنین علیه السلام در روز دوم ماه، تسبیح حضرت زهراء علیها السلام در روز سوم ماه، و به این ترتیب تسبیح باقی ائمه علیهم السلام است تا حضرت امام رضا علیه السلام که تسبیح آن حضرت در دهم و یازدهم است، و تسبیح حضرت جواد علیه السلام در دوازدهم و سیزدهم است، و تسبیح حضرت هادی علیه السلام، در چهاردهم و پانزدهم است، و تسبیح حضرت عسکری علیه السلام در شانزدهم و هفدهم است، و تسبیح حضرت حجت علیه السلام در هیجدهم ماه است تا آخر ماه، و تسبیح آن حضرت این است:
سُبْحانَ اللَّهِ عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبْحانَ اللَّهِ رِضا نَفْسِهِ، سُبْحانَ اللَّهِ مِدادَ کَلِماتِهِ، سُبْحانَ اللَّهِ زَنَةَ عَرْشِهِ، وَالْحَمْدُللَّهِ مِثْلَ ذلِکَ.(1382)
چهل و ششم - انقطاع سلطنت جبابره و دولت ظالمین در دنیا به وجود آن جناب که دیگر در روی زمین پادشاهی نخواهند کرد، و دولت آن حضرت متصل شود به قیامت یا به رجعت سایر ائمه علیهم السلام یا به دولت فرزندان آن حضرت، و نقل شده که حضرت صادق علیه السلام مکرر به این بیت مترنم بود:
لِکُلِّ اُناسٍ دَوْلَةٌ یَرْقُبُونَها - وَ دَوْلَتُنا فی آخِرِ الدَّهْرِ یَظْهَرُ(1383)