که هر دو از اجلاء اهل قم و از دوستان حضرت صادق علیه السلام و از محبوبین آن حضرت بودهاند و حضرت، ایشان را خیلی دوست میداشت، و هر وقت بر آن حضرت به مدینه وارد میشدند از ایشان تفقد میفرموده و احوال اهل بیت و اقوام و خویشان و بستگان آنها را میپرسیده، و وقتی عمران بر حضرت صادق علیه السلام وارد شد آن جناب از او احوالپرسی فرمود و با او نیکویی و بشاشت فرمود چون برخاست برود حمّادناب از آن حضرت پرسید که کیست این شخص که این نحو با او نیکویی کردید؟ فرمود: این از اهل بیت نجباء است، یعنی از اهل قم که اراده نمیکند ایشان را جبّاری از جبابره مگر آن که خدا او را در هم میشکند.(515)
و روایت شده که وقتی آن حضرت میان دیدگان عیسی را بوسید و فرمود: تو از ما اهل بیت میباشی.(516) و این عمران همان است که حضرت صادق علیه السلام از او خواسته بود که چند خیمه برای آن حضرت درست کند، او درست کرد و آورد در منی برای آن جناب نصب نمود، یک خیمه زنانه و یک خیمه مردانه و یک خیمه برای قضای حاجت، چون حضرت صادق علیه السلام با اهل بیت خود وارد شد، پرسید این خیمهها چیست؟ گفتند: عمران بن عبداللَّه قمی برای شما درست کرده، حضرت در آنجا نازل شد و عمران را طلبید و فرمود: این خیمهها به چند از کار درآمده؟ گفت: فدایت شوم کرباسهای آن از صنعت خودم است و من اینها را برای شما به دست خود درست کردهام و به رسم هدیه برای آن حضرت آوردهام و دوست دارم فدایت شوم قبول فرمایید و من آن مالی را که فرستاده بودید برای این کار رد کردم پس حضرت دست او را گرفت و فرمود: سؤال [ درخواست] میکنم از خدا که صلوات بفرستد بر محمّد و آل محمّد و آنکه تو را و عترت تو را در سایه رحمت خود درآورد روزی که سایه نباشد جز سایه او.(517) و پسر عمران مرزبان از راویان اصحاب ابوالحسن الرضا علیه السلام و صاحب کتاب است وقتی خدمت آن جناب عرض میکند که سؤال میکنم شما را از اهم امور نزد من آیا من از شیعه شما میباشم؟ فرمود: بلی، گفت: اسم من مکتوب است نزد شما؟ فرمود: بلی.(518)