تربیت
Tarbiat.Org

منتهی الآمال تاریخ چهارده معصوم (جلد دوم)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

شرح حال ابوتمام شاعر

]
سوم - ابوتمام حبیب بن اوس الطائی الامامی نجاشی:
و علامه در خلاصه فرموده که ابوتمام امامی بود و برای اهل بیت شعر بسیار گفته و احمد بن الحسین نقل کرده که نسخه کهنه‏ای را دیدم که شاید در ایام ابوتمام یا قریب به آن نوشته شده بود و در آن قصیده‏ای بود از ابوتمام که ذکر کرد در آن ائمه علیهم السلام را تا حضرت ابوجعفر جواد علیه السلام و تجاوز از آن حضرت نکرده؛ زیرا که در ایام آن حضرت وفات کرده و جاحظ در کتاب حیوان گفته که حدیث کرد مرا ابوتمام و او از رؤسای رافضه بود. انتهی.(1096)
و بالجمله: ابوتمام صاحب حماسه اوحد عصر خویش بوده در فصاحت و بلاغت، گویند چهارده هزار ارجوزه از عرب از حفظ داشته و غیر از قصاید و مقاطیع و او را در صناعت شعر محلی منیع و مرتبتی رفیع است و ابراهیم بن مدبر با آنکه از اهل علم و معرفت و ادب بود از اشعار او چیزی حفظ نمی‏کرد چه آنکه او را دشمن می‏داشت و گاهی او را سب و لعن می‏کرد. روزی شخصی چند شعر از اشعار ابوتمام بدون نسبت به وی از برای ابراهیم خواند ابراهیم را خوش آمد و فرزند خود را امر کرد که آن اشعار را در پشت کتابی بنویسد پس از آنکه آن اشعار نوشته شد بعضی گفتند: ایها الأمیر! این اشعار از ابوتمام است. ابراهیم چون این بشنید فرزند خود را گفت که آن صفحه را پاره کند، مسعودی این عمل را از ابن مدبر نپسنددیه، فرموده که این عمل از او قبیح است چه عاقل باید اخذ فایده کند چه از دشمن باشد یا دوست، از وضیع باشد یا شریف، همانا از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که فرموده:
الْحِکْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذْ ضالَّتَکَ وَ لَوْ مِنْ اَهْلِ الشِّرْکِ.
و از بزرجمهر حکیم نقل شده که فرمود من از هر چیز صفت نیک او را اخذ کردم حتی از سگ و گربه و خوک و غراب، گفتند: از سگ چه آموختی؟ گفت: الفت او را با صاحب خود و وفاء او را، گفتند از غراب چه آموختی؟ گفت: شدت احتراز او و حذر او را، گفتند: از خوک چه گرفتی؟ گفت: بکور او را در حوائج خود، گفتند: از گربه چه اخذ کردی؟ گفت: حسن نغمه و کثرت تملق او را در مسئلت.(1097) و وفات کرد ابوتمام در ایام واثق سنه دویست و سی و یک در موصل. و ابونهشل بن حمید طوسی بر قبر او قبه‏ای بنا کرد.(1098)
چهارم - ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی دورقیّ‏الأصل:
که جلالت شأن و عظمت قدرش زیاده از آن است که ذکر شود، و از توقیعات شریفه حضرت جواد علیه السلام به او معلوم می‏شود چه اندازه این معظم جلیل الشأن بوده در یکی از این توقیعات است که مرا مسرور کردی به آنچه ذکر کردی و همیشه مرا مسرور می‏داری، خداوند مسرور سازد تو را به بهشت و راضی شود از تو به رضای من، و در توقیع دیگر است:
وَ اَسْئَلُ اللَّهَ تَعالی‏ اَنْ یَحْفَظَکَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْکَ وَ مَنْ خَلْفِکَ وَ فِی کُلِّ حالاتِکَ فَاَبْشِرْ فَاِنّی اَرْجُو اَنْ یُدْفَعَ اللَّهُ عَنْکَ وَاللَّهُ اَسْئَلُ اَنْ یَجْعَلَ لَکَ الْخَیْرَ الخ.
وَ فی تَوْقیع آخر:
وَ اَمّا ما سَئَلْتَ مِنَ الدُّعاءِ فَاِنَّکَ بَعْدُ لَسْتَ تَدْری کَیْفَ جَعَلَکَ اللَّهُ عِنْدی وَ رَبَّما سَمَّیْتُکَ بِاسْمِکَ وَ نَسَبِکَ مَعَ کَثْرَةَ عِنایَتِی بِکَ وَ مَحَبَّتی لَکَ وَ مَعْرِفَتی بِما اَنْتَ عَلَیْهِ فَاَذامَ اللَّهُ لَکَ الْفَضْلَ.(1099)
وَ فی توقیع آخَر:
یا عَلِیُّ قَدْ بَلَوتُکَ وَ خَبَرْتُکَ فِی النَّصیحَةِ وَ الطّاعَةِ وَ الخِدْمَةِ وَ التَّوقیرِ وَ الْقِیامِ بِما یَجِبُ عَلَیْکَ فَلَوْ قُلْتُ اَنّی لَمْ اَرَمِثْلَکَ لَرَجَوْتُ اَنْ اَکُونَ صادِقاً.(1100)
اقُولُ فَتَاَمَّلْ فی تِلْکَ التَّوقیعاتِ الشّرَیفَةِ فَاِنَّ فیها غِنیً عَنِ التَّعَرُّضِ لِمَدْحِهِ فَاِنَّ مَدْحَ الاِمامِ اِمامِ کُلَّ مَدْحٍ وَ مَنْ تَصَدّی‏ لِلْقَوْلِ بَعْدَةٌ فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلْقَدْحِ.
و بالجمله: در خبر است که علی بن مهزیار پدرش نصرانی بوده و اسلام آورده و گفته شد که خود آن جناب نیز چنین بوده و خداوند او را هدایت فرموده و تفقه نمود. و روایت کرده از حضرت رضا و جواد علیهما السلام و از خواص حضرت جواد علیه السلام گردید تا آنکه از جانب آن حضرت وکالت پیدا کرد چنانچه از جانب حضرت هادی علیه السلام نیز در بعضی از نواحی وکالت داشته و توقیعات که برای شیعه بیرون آمده در باب او به جز خیر و خوبی چیز دیگر نبوده و سی و سه کتاب تصنیف فرموده. و عادت آن جناب بود که چون آفتاب طلوع می‏کرد و سر به سجده می‏گذاشت سر بلند نمی‏کرد تا از برای هزار نفر از برادران مؤمن خود دعا کند به آنچه که برای خود دعا می‏کرد و در جبهه‏اش از کثرت سجده پینه بسته بود مثل زانوی شتر و این علی همان است که در سنه دویست و بیست و شش در منزل قرعاء(1101) آخر شب از رختخواب خود برخاست و بیرون رفت وضو بگیرد مسواکی در دست داشت و مسواک می‏کرد که ناگاه دید در سر مسواک مانند آتش چیزی زبانه می‏کشد و مثل خورشید شعاع دارد دست بر آن گذاشت و دید حرارت ندارد آیه شریفه الَّذی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الاَخْضَرِ نارَاً(1102) تلاوت کرد و در فکر فرو رفت و چون به جای خود برگشت رفقای او محتاج به آتش بودند چون آن نور را دیدند خیال کردند که علی آتش برای ایشان آورده چون نزدیک او شدند دیدند که آتش آن حرارت ندارد و روشنایی آن گاهی خاموش می‏گشت و گاهی شعله می‏کشید تا سه دفعه که در آن مرتبه بالکلیه خاموش شد چون در سر مسواک نگاه کردند دیدند ابداً اثری از آتش و سوختگی یا سیاهی در آن نیست چون خدمت علی هادی علیه السلام رسید و حکایت بگفت حضرت در آن مسواک تأمل نمود و فرمود که آن نور بوده و این به واسطه میل تو به ما اهل بیت و اطاعت از برای من و پدران من بوده.(1103) و ابراهیم برادر علی نیز از اجلاء است و روایت شده که او از سفراء امام زمان علیه السلام بوده و محمّد پسر علی بن مهزیار نیز ثقه و از اصحاب حضرت هادی علیه السلام است.
[