تربیت
Tarbiat.Org

منتهی الآمال تاریخ چهارده معصوم (جلد دوم)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

پنجم - در آنکه دیوار، حاجب آن حضرت نبود از دیدن‏

قطب راوندی از ابوالصّباح کنانی روایت کرده که گفت: روزی به در سرای حضرت امام محمدباقر علیه السلام شدم و در را کوبیدم کنیز خدمتکار آن حضرت که پستان برجسته‏ای داشت بر در سرای آمد پس دست خود را بر پستان او زدم و گفتم به آقای خود بگو که من بر در سرای می‏باشم، ناگاه صدای مبارک آن حضرت از آخر خانه بلند شد: اُدْخُلْ لااُمَّ لَکَ؛ داخل شو مادر تو را مباد. پس به سرای داخل شدم و گفتم: به خدای سوگند که این حرکت از روی ریبه نبود و من در این کار مقصدی نداشتم مگر زیاد شدن یقینم، فرمود: راست گفتی، اگر گمان برید که این دیوارها حاجب و حائل می‏شود دیدگان ما را همچنان که حاجب می‏شود دیدگان شما را پس چه فرق خواهد بود بین ما و شما؟ پس بپرهیز از اینکه دیگر مثل این عمل به جای آری.(260)
مؤلف گوید: که روایت شده نیز از یکی از اصحاب آن حضرت که گفت: در کوفه زنی را تعلیم قرائت قرآن می‏نمودم وقتی با او جزیی مزاح کردم پس چون خدمت آن حضرت مشرف شدم به من عتاب کرد و فرمود: هرکه در خلوت مرتکب گناهی شود حق تعالی به او اعتنایی نخواهد کرد!؟ چه گفتی با آن زن؟! گفت من صورت خود را از شرم پوشانیدم و توبه کردم، حضرت فرمود: دیگر به این کار شنیع عود مکن.(261)