و هو السّید الشّریف محمّد بن سید صالح بن محمّد بن ابراهیم شرفالدّین بن زینالعابدین بن نورالدّین بن علی نورالدّین بن حسین بن محمّد بن حسین بن علی بن محمّد بن ابی الحسن تاجالدّین عباس بن محمّد بن عبداللَّه بن احمد بن حمزة الصغیر بن سعداللَّه بن حمزة الکبیر محمّد ابی السعادات بن محمّد بن عبداللَّه بن محمّد بن ابی الحسن علی بن عبداللَّه بن ابی الحسن محمّد المحدث بن ابی الطیب طاهر بن الحسین القطعی بن موسی ابی سبحة بن ابراهیم المترضی بن الإمام موسی الکاظم علیه السلام سید الفقهاء الکاملین و سند العلماء الراسخین، افضل المتأخرین و اکمل المتبحرین، نادرة الخلف و بقیة السلف، ذوالبیت العالی العماد و الحسب الرفیع الآباء و الأجداد؛ و والدهاش دختر شیخ علی بن شیخ محیالدّین بن شیخ علی سبط شهید ثانی است و والدش سید سند و رکن معتمد آقا سید صالح سبط شیخنا الأجل شیخ حر عاملی است؛ چه آنکه والد ماجدش آقا سید محمّد تلمّذ کرده بر شیخ حرّ عاملی و تزویج کرده کریمه او را و حق تعالی روزی فرموده او را از آن مخدره جلیله سید صالح که از اعلام علماء عصر خود و مرجع ریاست امامیه در بلاد شامیه بوده، ولادتش سنه هزار و صد و بیست و دو و هجرتش از جبل عامل به عراق به سبب ظلم و تعدیات احمد جزّار در سنه هزار و صد و نود و هفت بوده در نجف اشرف سکنی گرفت و در سنه هزار و دویست و هفده وفات کرد. و نیز از بطن کریمه شیخ حرّ عاملی است برادر سید صالح سید محمّد شرفالدّین ابوالسّادد الأشراف آل شرفالدّین که در بلاد جبل عامل میباشند و از ایشان است سید جلیل، عالم فاضل، محدث کامل، آقا سید عبدالحسین بن شریف یوسف بن جواد بن اسماعیل بن محمّد شرفالدّین که صاحب مصنفات قائقه و مؤلفات نافعه جلیله است که از جمله آنها است فصول المهمة فی تألیف الأمة و الکلمة الغراء فی تفضیل الزهراء علیها السلام که در صیدا طبع شده و غیر ذلک و من زیارت کردم این سید شریف را در بیروت. اَدامَ الْباری بَرَکاتِ وُجُودِهِ الشَّریفِ وَ اَعانَهُ لِنُصْرَةِ الدِّینِ الْحَنیفِ.
و برادر سید صدرالدّین سید جلیل و عالم نبیل آقا سید محمدعلی والد سید علامه آقا سید هادی است که والد سید سند محدث جلیل و عالم فاضل کامل نبیل، البحر الزّاخر و السحاب الماطر، البارع الخیر الماهر، کنز الفضائل و نهرها الجاری شیخنا الأجل السید ابومحمّد حسن بن الهادی است که ترجمه ایشان را در کتاب فوائد الرضویة نگاشتم.(691)
و بالجمله؛ سید صدرالدّین در حجر والدش تربیت شده و در سنه هزار و صد و نود و هفت از جبل عامل به اتفاق والدش به عراق آمد و در نجف ساکن شدند، و در سنه هزار و دویست و پنج که سنش به دوازده سال رسیده بود کربلا مشرف شد و به درس استاد اکبر آقای بهبهانی و درس علامه طباطبائی بحرالعلوم حاضر شد.
گویند سید بحرالعلوم مشغول به نظم درّه بود و هرچه به نظم در میآورد بر او عرضه میفرمود به جهت مهارت او در فن شعر و ادب، و در سنه هزار و دویست و ده از صاحب ریاض، اجازه طلبید، سید ریاض او را اجازه داد و تصریح کرد به اجتهاد او در احکام و شیخ اکبر صاحب کاشف الغطاء دختر خود را تزویج او نمود و حق تعالی آقا سید محمدعلی معروف به آقا مجتهد را که نادره عصر و یگانه دهر بود از آن مخدره به او مرحمت فرمود و بعد از چندی که ساکن نجف اشرف بود به عزم زیارت حضرت امام رضا علیه السلام به خراسان سفر کرد و طریق مراجعت را از یزد و اصفهان قرار داد، و چون به اصفهان رسید در آنجا اقامت فرمود و مرجع تدریس و قضا گردید، جماعتی از علما بر او تلمّذ کردند، و از جمله شیخ الطائفة علامه انصاری و سید صاحب روضات و برادرش و آقا سید محمّد شفیع صاحب روضه، و این سید جلیل، بکاء و کثیر المناجات بوده.
نقل شده که شبی از شبهای ماه رمضان داخل حرم امیرالمؤمنین علیه السلام شد، بعد از زیارت نشست پشت سر مقدس و شروع کرد به خواندن دعای ابوحمزه همین که شروع کرد به کلمه اِلهی لاتُؤَدِّبْنِی بَعُقُوبَتِکَ گریه او را گرفت و پیوسته این کلمه را مکرر کرد و گریه کرد تا غش کرد و او را از حرم مطهر بیرون آوردند! و در امر به معروف و نهی از منکر بسیار ساعی بود و اقامه حدود به اصفهان مینمود و چندان معصیت در نظرش عظیم بود که گویند وقتی چنان اتفاق افتاد که حاضر شد در مجلسی که برپا شده بود برای عزاء حضرت سیدالشهداء علیه السلام و ارواحنا فداه و در آن مجلس جماعتی از اعیان و اشراف بودند ناگاه وارد شد در آن مجلس یکی از شاهزادگان که ریشش را تراشیده بود چون نظرش به صورت او افتاد فرمود که: حَلْقُ اللِّحْیَةِ مِنْ شَعارِ المَجُوسِ وَ صارَ مِنْ عَمَلِ اَهْلِ الْخِلافِ؛ تراشیدن ریش از شعار گبران و عمل اهل خلاف است و این مرد ریش خود را تراشیده و آمده در این مجلس که منعقد شده برای عزای سیدالشهداء علیه السلام و منی میترسم که هرگاه روضه خوان بالای منبر رود و این مرد در اینجا باشد سقف فرود آید، پس در آن مجلس نماند و بیرون رفت، و این بزرگوار زاهد و قانع و کثیر العیال بود، و به همان نحو که در نجف زندگانی میکرد در اصفهان نیز زندگانی کرد و در آخر عمر ضعف و استرخانی در اعضایش عارض شد شبیه به فلج و در خواب دید که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به وی فرمود که تو میهمان منی در نجف، دانست که وفاتش نزدیک است، از اصفهان حرکت کرد به نجف اشرف و در سنه هزار و دویست و شصت و چهار در آنجا وفات کرد و در حجرهای که در زاویهئ غربیه صحن مطهر است متصل به باب سلطانی به خاک رفت. و در آن حجره جماعتی مدفونند از اکابر علماء اعلام و فقهاء عالیمقام مانند مرحوم خلد مقام عالم ربانی و زنده جاودانی جناب حاج ملافتحعلی سلطانآبادی و مرحوم مغفور حاج میرزا مسیح تهرانی قمی که در همان سال وفات سید وفات کرد و جناب شیخ اجل اکمل عالم زاهد جامع فنون عقلیه و نقلیه، حاوی فضایل عملیه و علمیه، صاحب نفس قدسیه و سمات ملکوتیه و مقامات علیه، عالم ربانی و ابوذر ثانی آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی والد شیخنا الأجل، طود الفضل و الأدب، وارث العلم عن اب فاب، جناب آقا شیخ محمّد رضا اصفهانی - دام ظلّه -؛ و آقا سید صدرالدّین را مصنفات بسیار است که در روضات الجنات و فوائد الرضویه مذکور است و صاحب روضات ترجمه او را نگاشته و گفته که نهایت شفقت با من داشت و اعانت کرد مرا بر تصنیف روضات؛(692) و بالجمله؛ روایت میکند از والد ماجدش از جدش سید محمّد از شیخ حر عاملی، و من روایت میکنم از شیخ خود ثقةالإسلام نوری از علامه انصاری از آن بزرگوار، پس روایت من از صاحب وسایل از طریق او پنج واسطه است. و اولاد و احفادش علما و فقها و افاضل میباشند و چون مقام گنجایش ذکر آنها را ندارد اکتفا میکنیم به ذکر فرزند جلیلش مرحوم حجةالإسلام آقای صدر و اقصار میکنیم در ذکر او به آنچه سیدنا الأجل ابومحمّد آقا سید حسن در تکلمه امل الآمل نگاشته فرموده السید اسماعیل بن السید صدرالدّین پسر عم والد مؤلف این کتاب حجةالإسلام معروف به آقا سید اسماعیل یکی از مراجع امامیه است در احکام دینیه عالم فاضل، فقیه اصولی، محقق فکور است، در سنه هزار و دویست و هشتاد و پنج متولد شده و والدش در سنه هزار و دویست و شصت و چهار وفات کرده و در حجر برادر اکبرش آقا مجتهد تربیت شده و نظر به پاکی طینت و حسن استعداد و علو فهمش نگذشت مگر زمان کمی که حاضر شد در درس حجةالإسلام آقا شیخ محمّدباقر بن شیخ محمّد تقی، و شیخ بذل همت فرموده فرمود در تربیت او تا آنکه تفوق پیدا کرد بر ابناء عصر خود، پس مهاجرت کرد به نجف اشرف در سنه هزار و دویست و هشتاد و یک و تلمذ کرد بر جناب حجةالإسلام میرزای شیرازی و شیخ رازی و شیخ مهدی آل کاشف الغطاء و بعد از فوت شیخ رازی تمام اشتغالش حضور درس مرحوم میرزا بود تا آنکه افزون شد بر اقران خود به علم، و زمانی که مرحوم میرزا هجرت به سامره کرد آن بزرگوار نیز پس از ایشان هجرت کرد، و بود تا سنه هزار و سیصد و دوازده که حجةالإسلام میرزا وفات کرد امر تقلید به ایشان گشت و مرجع عام و مقدم بر اعلام گردید و در سنه هزار و سیصد و چهارده هجرت نمود و کربلا و آنجا را وطن خود قرار داد تا امروز و از برای ایشان است از اولاد ذکور آقای آقا سید مهدی عالم فاضل جلیل، ادیب کامل و سید فاضل و مهذب کامل، آقا سید صدرالدّین نزیل مشهد رضوی و غیر ایشان، زاد اللَّه فی توفیقهم. انتهی.(693)
و اما عباس بن موسی بن جعفر علیه السلام پس از ملاحظه نسخه وصیت نامه پدرش موسی بن جعفر علیه السلام که در عیون اخبار الرضا علیه السلام است قدح در او و قلت معرفتش به امام زمانش حضرت امام رضا علیه السلام معلوم میشود و اگر مقام را گنجایش ذکر بود آن وصیت نامه را نقل میکردم لکن این مختصر را مجال ذکر نیست واللَّه العالم.
و جناب سید العلماء و الفقهاء آقای سید مهدی قزوینی در مزار فلک النجاة فرموده که از اولاد ائمه دو قبری است مشهور در مشهد امام موسی علیه السلام از اولاد آن حضرت لکن معروف نیستند و بعضی گفتهاند که یکی از آن دو قبر، عباس پسر امام موسی علیه السلام است که در حق او قدح شده، انتهی. و اعقاب عباس فقط از پسرش قاسم بن عباس است، صاحب عمدة الطالب نقل کرده که قاسم بن عباس بن موسی علیه السلام قبرش به شوش در سواد کوفه مشهور است و به فضل مذکور است.(694)
و اما قاسم بن موسی بن جعفر علیه السلام پس سیدی جلیلالقدر بوده و کافی است در جلات شأن او آن خبری که ثقةالإسلام کلینی در کافی در باب اشاره و نص بر حضرت رضا علیه السلام نقل کرده از یزید بن سلیط از حضرت کاظم علیه السلام در راه مکه و در آن خبر مذکور است که آن حضرت به او، فرمود: خبر دهم تو را ای اباعماره، بیرون آمدم از منزلم پس وصی قرار دادم پسرم فلان ر، یعنی جناب امام رضا علیه السلام را و شریک کردم با او پسران خود را در ظاهر و وصیت کردم به او در باطن، پس اراده کردم تنها او را و اگر امر راجع به سوی من بود هر آینه قرار میدادم امامت را در قاسم پسرم به جهت محبت من او را و مهربانی من بر او و لکن این امر راجع به سوی خداوند - عز و جل - است قرار میدهد آن را هر کجا که میخواهد. الخ.(695)
و نیز شیخ کلینی روایت کرده که یکی از فرزندان امام موسی علیه السلام را حالت موت روی داد و آن حضرت به قاسم فرمود که ای پسر جان من! برخیز و در بالین برادرت سوره والصافات بخوان، قاسم شروع کرد به خواندن آن سوره مبارکه تا رسید به آیه مبارکه ءَاَنْتُمْ اَشَدُّ خَلْقاً اَمْ مَنْ خَلَقْنا(696) که برادرش از سکرات موت راحت شد و جان تسلیم کرد.(697) و از ملاحظه این دو خبر معلوم میشود کثرت عنایت حضرت امام موسی علیه السلام با قاسم، و قبر قاسم در هشت فرسخی حله است و مزار شریفش زیارتگاه عامه خلق است و علما و اخیار به زیارت او عنایتی دارند. و سید بن طاوس ترغیب به زیارت او نموده است؛ و صاحب عمدة الطالب گفته که قاسم عقب نیاورده.(698)
و اما اسماعیل بن موسی الکاظم علیه السلام، پس سیدی است جلیلالقدر و اگر چه علماء رجال اشاره به جلالت او نکردهاند لکن کافی است در مدح او روایتی که شیخ نقل کرده در حال ثقه جلیلالقدر صفوان بن یحیی، که چون صفوان در سنه دویست و ده در مدینه از دنیا رحلت کرد حضرت امام محمّدتقی علیه السلام کفن و حنوط برای او فرستادند و امر کردند اسماعیل بن موسی را که بر او نماز گزارد.(699) و استاد اکبر آقای بهبهانی رحمه اللَّه در تعلیقه فرموده که کثرت تصانیف اسماعیل اشاره میکند به مدح او و شاید مراد آن مرحوم از کثرت تصانیف او کتاب جعفریات باشد که مشتمل است بر جملهای از کتب فقهیه و جمیع احادیث ان الاّ قلیل به یک سند است که تمام را از پدران بزرگواران خود از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم روایت کرده است و شیخ مرحوم محدث نوری رضی اللَّه عنه در خاتمه مستدرک اشاره به آن فرموده و آن کتاب در نهایت اعتبار است و تمام آن در مستدرک وسائل درج شده.(700) و این اسماعیل ساکن در مصر بوده و اولادش در آنجا بودند و پسرش ابوالحسن موسی از علماء مؤلفین است و محمّد بن محمّد بن اشعث کوفی در مصر کتاب جعفریات، را از او، از اسماعیل پدرش روایت میکند و پسر موسی علی بن موسی بن اسماعیل همان است که در ایام مهتدی عبداللَّه بن عزیز عامل طاهر او را با محمّد بن حسین بن محمّد بن عبدالرحمن بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام به سامراء حمل کرد و در آنجا محبوسشان نمودند و بودند تا هر دو در محبس بمردند و اسماعیل بن موسی علیه السلام را پسری دیگر است محمّد نام که طول عمر داشته به حدی که در غیبت شیخ طوسی در وصف او فرموده: وَ کانَ اَسَنَّ شَیْخِ مِنْ وُلْد رَسُولِ اللَّهِ صلی اللَّه علیه و آله و سلم و هم فرموده که او ملاقات کرده امام زمان علیه السلام را در مابین مسجدین.(701)