تربیت
Tarbiat.Org

منتهی الآمال تاریخ چهارده معصوم (جلد دوم)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

سیزدهم - در اخبار آن حضرت به واقعه صاحب شب نهر بلخ‏

و نیز در خرائج است که از هارون بن رثاب روایت است که گفت: من برادری داشتم جارودی مذهب وقتی بر حضرت صادق علیه السلام وارد شدم حضرت فرمود که چگونه است برادرت که جارودی است؟ گفتم: او پسندیده و مرضی است نزد قاضی و نزد همسایگان، و در همه حالات خود عیبی ندارد مگر آنکه اقرار ندارد به ولایت شما. فرمود: چه مانع است او را از این؟ گفتم: گمانش این است که این از ورع و خداپرستی او است. فرمود: کجا بود ورع او در شب نهر بلخ؟ راوی گفت که وارد شدم بر برادرم و به او گفتم مادرت به عزایت بنشیند چه بوده است قصه شب نهر بلخ و حکایت خود را با حضرت صادق علیه السلام در باب او برایش نقل کردم، برادرم گفت: آیا حضرت صادق علیه السلام تو را خبر داد به این؟ گفتم: بلی. گفت: شهادت می‏دهم که او است حجت رب‏العالمین. گفتم: خبر بده از قصه خود، گفت: می‏آمدم از پس نهر بلخ و رفیق شد با من مردی که با او بود کنیزی آوازه خوان پس آن مرد گفت که یا تو آتشی برای من طلب کن و من حفظ می‏کنم چیزهای تو را یا من به طلب آتش می‏روم و تو حفظ چیزهای من را، من گفتم تو برو پی آتش، من حفظ می‏کنم آنچه داری، پس چون آن مرد رفت به طلب آتش برخاستم به سوی آن کنیزک و واقع شد مابین من و او آنچه شد، و به خدا سوگند که نه آن کنیزک این امر را فاش کرد و نه من فاش کردم به احدی و نمی‏دانست این را مگر خداوند تعالی، پس برادرم را ترسی عارض شد و در سال دیگر با او بیرون شدیم و رفتیم خدمت حضرت صادق علیه السلام، پس از نزد آن حضرت بیرون نیامد مگر آنکه قائل شد به امامت آن حضرت.(409)