]
شیخ ما ثقةالاسلام نوری در خاتمه مستدرک نقل کرده در حال علامه مجلسی مولانا محمدباقر بن محمّدتقی بن مقصود علی المتخلّص بالمجلسی رحمه اللَّه که والده ملاّ محمّدتقی، عارفه مقدسه صالحه بوده و از تقوی و صلاح او نقل شده که وتی شوهرش ملاّ مقصودعلی عازم سفری گردید، پسران خود ملاّ محمدتقی و ملاّ محمّدصادق را آورد خدمت علامه مقدس ورع ملاّ عبداللَّه شوشتری به جهت تحصیل علوم شرعیه و استدعا کرد از آن بزرگوار که مواظبت فرماید در تعلیمشان، پس از آن مسافرت کرد، پس مصادف شد در آن ایام عیدی، جناب ملاّ عبداللَّه سه تومان به ملاّ محمدتقی داد فرمود این را صرف نمایید در ضروریات معاش خودتان، عرض کرد که بدون اطلاع و اجازه والده نمیتوانیم صرف نماییم، چون خدمت والده خود رسیدند کیفیت را به عرض رسانیدند فرمود که پدر شما دکّانی دارد که غلّه آن چهارده غاز بیگی است و آن مساوی خرج شما است به نحوی که تعیین و تقسیم آن کردهام، و این عادت شده برای شما در این مدت، پس هرگاه این مبلغ را بگیرم حال شما را توسعه و فراخی معیشت میشود و این مبلغ تمام میگردد و شما عادت اول خود را فراموش مینمایید آن وقت به مخارج کم صبر نمینمایید پس لابدّ میشوم شکایت کنم از تنگی حال شماها در اکثر اوقات به جناب ملاّ عبداللَّه و غیره و این شایسته ما نیست. چون خدمت مولانا این مطلب عرض شد آن بزرگوار دعا کرد در حق ایشان، حق تعالی دعای آن جناب را مستجاب فرمود و این سلسله جلیله را از حامیان دین و مروجین شریعت سیدالمرسلین حضرت خاتم النبیین صلی اللَّه علیه و آله و سلم قرار داد و بیرون آورد از ایشان این بحر موّاج و سراج وهّاج را.(272)
سوم - قال علیه السلام: صُحُبَةُ عِشْرینَ سَنَةٍ قَرابَةٌ(273)؛ یعنی مصاحبت و رفاقت بیست سال در حکم قرابت و خویشاوندی است.
چهارم - قال علیه السلام: ثَلاثَةٌ مِن مَکارِم الدُّنْیا وَالآخِرَةِ اَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلَ مَنْ قَطَعَکَ وَ تَحْلُمَ اَذا جُهِلَ عَلَیْکَ؛(274) یعنی سه کار و کردار است که از مکارم دنیا و آخرت است، یکی آنکه عفو کنی از کسی که بر تو ستم کرده، و دیگر آنکه صله و پیوند کنی با کسی که قطع رحم تو کرده، سوم آنکه حلم کنی هرگاه از روی جهل و نادانی با تو رفتار شود.
پنجم - فرمود: هیچ بندهای نباشد که امتناع نماید از معونه برادر مسلمان خود و کوشش در قضای حاجت او - خواه برآورده شود یا نشود - مگر اینکه مبتلا گردد در سعی نمودن و کوشش ورزیدن در حاجتی که موجب گناه او شود و هیچ اجری نداشته باشد، و هیچ بندهای نیست که انفاق در راه رضای خدا بخل ورزد مگر اینکه مبتلا شود به اینکه چند برابر آن مبلغ را که در راه خدا بخل ورزیده بود در مصارفی که خشم خدای را برانگیزد انفاق کند.(275)
ششم - قال علیه السلام: مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ مِنْ نَفْسِهِ فَاِنَّ مَواعِظَ النّاسِ لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُ شَیْئاً؛(276) هرکس را که خدای، خود او را برای او واعظ و پندگوی نگرداند مواعظ دیگران او را فایده نرساند.
هفتم - قال علیه السلام: کَمْ مِنْ رَجُلٍ لَقِیَ رَجُلاً فَقالَ لَهُ اَکَبَّ اللَّهُ عَدُوَّکَ وَ مالَهُ مِنُ عَدُوَّ اِلاّ اللَّهُ؛(277) چه بسیار افتد که مردی با مردی دیگر ملاقات نماید و در دعا و خوش آمد گوید: خداوند دشمنت را سرنگون و منکوب گرداند و حال آنکه او را دشمنی نباشد مگر خدا.
هشتم - قال علیه السلام: عالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ اَفْضَلُ مِنْ سَبْعینَ اَلْفَ عابِدٍ؛(278) یعنی عالمی که مردم به علم او منتفع شوند افضل است از هفتاد هزار عابد.
[