تربیت
Tarbiat.Org

منتهی الآمال تاریخ چهارده معصوم (جلد دوم)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

صحیفه سجادیه هدیه امام زمان علیه السلام‏

]
حکایت پانزدهم - قصه مرحوم آخوند ملا محمّد تقی مجلسی است: و آن چنان است که در شرح من لایحضر الفقیه در ضمن احوال متوکل بن عمیر راوی صحیفه کامله سجادیه ذکر نموده که من در اوائل بلوغ طالب بودم مرضات خداوندی را و ساعی بودم در طلب رضای او و مرا از ذکر جنابش قراری نبود تا آنکه دیدم در میان بیداری و خواب که صاحب‏الزمان علیه السلام ایستاده در مسجد جامع قدیم که در اصفهان است قریب به در طنابی که الان مدرس من است پس سلام کردم بر آن جناب و قصد کردم که پای مبارکش را ببوسم پس نگذاشت و گرفت مرا پس بوسیدم دست مبارکش را و پرسیدم از آن جناب مسایلی را که مشکل شده بود بر من، یکی از آنها این بود که من وسوسه داشتم در نماز خود و می‏گفتم که آنها نیست به نحوی که از من خواسته‏اند و من مشغول بودم به قضاء و میسر نبود برای من نماز شب و سؤال کردم از شیخ خود شیخ بهائی رحمه اللَّه از حکم آن پس گفت به جای آور یک نماز ظهر و عصر و مغرب به قصد نماز شب و من چنین می‏کردم پس سؤال کردم از حضرت حجت علیه السلام که من نماز شب بکنم؟ فرمود: بکن و به جا نیاور مانند آن نماز مصنوعی که می‏کردی و غیر اینها از مسایلی که در خاطرم نماند، آنگاه گفتم: ای مولای من! میسر نمی‏شود برای من که برسم به خدمت جناب تو در هر وقتی، پس عطا کن به من کتابی که همیشه عمل کنم بر آن، پس فرمود که من عطا کردم به جهت تو کتابی به مولا محمّد تاج و من در خواب او را می‏شناختم، پس فرمود برو بگیر آن کتاب را از او.
پس بیرون رفتم از در مسجدی که مقابل روی آن جناب بود به سمت دار بطیخ که محله‏ای است از اصفهان پس چون رسیدم به آن شخص و مرا دید گفت: تو را صاحب‏الأمر علیه السلام فرستاده نزد من؟ گفتم: آری! پس بیرون آورد از بغل خود کتاب کهنه‏ای چون باز کردم آن را ظاهر شد برای من که آن کتاب دعا است پس بوسیدم آن را و بر چشم خود گذاشتم و برگشتم از نزد او و متوجه شدم به سوی حضرت صاحب‏الأمر علیه السلام که بیدار شدم و آن کتاب با من نبود پس شروع کردم در تضرع و گریه و ناله به جهت فوت آن کتاب تا طلوع فجر پس چون فارغ شدم از نماز و تعقیب و در دلم چنین افتاده بود که مولا محمّد همان شیخ بهائی است و نامیدن حضرت او را به تاج به جهت اشتهار اوست در میان علما، پس چون رفتم به مدرس او که در جوار مسجد جامع بود دیدم او را که مشغول است به مقابله صحیفه کامله و خواننده سید صالح امیر ذوالفقار گلپایگانی بود پس ساعتی نشستم تا فارغ شد از آن کار و ظاهر آن بود که کلام ایشان در سند صحیفه بود لکن به جهت غمی که بر من ستولی بود نفهمیدم سخن او و سخن ایشان را و من گریه می‏کردم پس رفتم نزد شیخ و خواب خود را به او گفتم و گریه می‏کردم به جهت فوت کتاب پس شیخ گفت: بشارت باد تو را به علوم الهیه و معارف یقینیه و تمام آنچه همیشه می‏خواستی و بیشتر صحبت من با شیخ در تصوف بود و او مایل بود به آن پس قلبم ساکن نشد و بیرون رفتم با گریه و تفکر تا آنکه در دلم افتاد که بروم به آن سمتی که در خواب به آنجا رفتم پس چون رسیدم به محله دار بطیخ دیدم مرد صالحی را که اسمش آقا حسن بود و ملقب بود به تاج پس چون رسیدم به او سلام کردم بر او. گفت: یا فلان، کتب وقفیه در نزد من است، هر طلبه‏ای که می‏گیرد از آن عمل نمی‏کند به شروط وقف و تو عمل می‏کنی به آن بیا و نظر کن به این کتب و هرچه را که محتاجی به آن بگیر پس با او رفتم در کتابخانه او پس اولی کتابی که به من داد کتابی بود که در خواب دیده بودم، پس شروع کردم در گریه و ناله و گفتم مرا کفایت می‏کند و در خاطر ندارم که خواب را برای او گفتم یا نه و آمدم در نزد شیخ و شروع کردم در مقابله با نسخه او که جد پدر او نوشته بود از شهید و شهید رحمه اللَّه نسخه خود را نوشته بود از نسخه عمیدالرؤساء و ابن سکون و مقابله کرده بود با نسخه ابن ادریس بدون واسطه یا به یک واسطه و نسخه‏ای که حضرت صاحب‏الأمر علیه السلام به من عطا فرمود از خط شهید نوشته بود و در نهایت موافقت داشت با آن نسخه حتی در نسخه‏ها که در حاشیه آن نوشته شده بود و بعد از آنکه فارغ شدم از مقابله شروع کردند مردم در مقابله نزد من و به برکت عطای حضرت حجت علیه السلام گردید صحیفه کامله در بلاد مانند آفتاب طالع در هر خانه و سیما در اصفهان زیرا که برای اکثر مردم صحیفه‏های متعدده است و اکثر ایشان صلحا و اهل دعا شدند و بسیاری از ایشان مستجاب‏الدعوة و این آثار معجزه‏ای است از حضرت صاحب‏الأمر علیه السلام و آنچه خداوند عطا فرمود به من به سبب صحیفه، احصای آن را نمی‏توانیم بکنم.
مؤلف [محدث نوری‏] گوید: که علامه مجلسی رحمه اللَّه در بحار صورت اجازه مختصری از والد خود از برای صحیفه کامله ذکر فرموده و در آنجا گفته که من روایت می‏کنم صحیفه کامله را که ملقب است به زبور آل محمّد علیهم السلام و انجیل اهل بیت علیهم السلام و دعای کامل به اسانید بسیار و طریقهای مختلف یکی از آنها آن است که من روایت می‏کنم او را به نحو مناوله از مولای ما صاحب‏الزمان و خلیفةالرحمن علیه السلام در خوابی طولانی الخ.(1439)
[