علامه حلی در منهاج الکرامة نقل کرده که بر دست حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بشر حافی توبه کرد، و سببش آن شد که روزی آن حضرت گذشت از در خانه او در بغداد، شنید صدای سازها و آواز غناها و نی و رقص که از آن خانه بیرون میآید، پس بیرون آمد از آن خانه کنیزکی و در دستش خاکروبه بود، آن خاکروبه را ریخت بر در خانه، حضرت به او، فرمود: ای کنیزک! صاحب این خانه آزاد است یا بنده است؟ گفت: آزاد است! فرمود: راست گفتی اگر بنده بود از مولای خود میترسید! کنیزک چون برگشت آقای او بشر بر سر سفره شراب بود پرسید: چه باعث شد تو را که دیر آمدی؟ کنیزک حکایت را برای بشر نقل کرد، بشر با پای برهنه بیرون دوید و خدمت آن حضرت رسید و عذر خواست و گریه کرد و اظهار شرمندگی نمود و از کار خود توبه کرد بر دست شریف آن حضرت.(575)
مؤلف گوید: که بشر را سه خواهر بوده که بر طریقه او سلوک میکردند و صوفیه را اعتقاد تمامی است به او و او را حافی میگفتند به واسطه آنکه همیشه پابرهنه بود و سبب پابرهگیش ظاهراً آن بوده که پابرهنه خدمت حضرت امام موسی علیه السلام دویده و به سعادت عظمی رسیده، و بعضی نقل کردهاند که سرّ پابرهنگی او را از خودش پرسیدند در جواب گفت: وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ الاَرْضَ بِساطاً(576) ادب نباشد که بر بساط شاهان با کفس روند. وفات کرد سنه دویست و بیست و شش.