آیه
کَذَلِکَ مَآ أَتَی الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُواْ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ
أَتَوَاصَوْاْ بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَآ أَنتَ بِمَلُومٍ
وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ
ترجمه
(ای پیامبر!) بدین گونه (که تو را تکذیب کردند) پیشینیان اینان نیز هیچ پیامبری برایشان نیامد مگر آنکه گفتند: جادوگر یا جنزده است.
(آیا مخالفان در طول تاریخ) به یکدیگر سفارش کردهاند (که با انبیا این گونه برخورد کنند؟) نه، بلکه آنان مردمی طغیانگرند.
پس، از آنان روی بگردان که تو مورد سرزنش نیستی.
و (به مردم) تذکّر بده که قطعاً تذکّر برای مؤمنان مفید است.
نکته ها
آیهی 52، به مانند نتیجهگیری از آیات گذشته و به عنوان دلداری پیامبراکرمصلی الله علیه وآله است که اگر مشرکان مکّه با تو چنین برخوردهایی میکنند، بدان که پیش از اینان نیز با پیامبران پیش از تو چنین برخوردهایی را داشتهاند.
از آنجا که پیامبر در دعوت مردم کوتاهی نکرده و حجّت خدا را بر آنان تمام کرده است، لذا روی گردانی پیامبر از آنان و ترک مجادله با آنان، سرزنش و ملامتی را به دنبال ندارد.
این آیات در کنار فرمان به اعراض از کافران طغیانگر، به تذکّر دادن به مؤمنان سفارش میکند تا گمان نشود که تنها کافران نیاز به هشدار و تذکّر دارند. «فتولّ... و ذکّر»
در شنیدن اثری است که در دانستن نیست. سوز و اخلاص و شیوه بیان گوینده میتواند اثری برتر در انسان بگذارد. لذا پیامبر مأمور میشود تا پیوسته مؤمنان را تذکّر دهد.
پیام ها
1- همه انبیا مخالف داشتند و مورد تهمت قرار میگرفتند. پس، از تهمت مخالفان نگران مباش. «کذلک... قالوا ساحر أو مجنون»
2- بر خلاف قرآن که پیامبران را انسانهایی همچون دیگر انسانها معرّفی میکند، «قل انّما أنا بشر مثلکم»**کهف، 110.*** مخالفان سعی داشتند کارها و سخنان پیامبران را ناشی از ارتباط آنها با جن بدانند. «ساحر أو مجنون»
3- هماهنگی رفتار و گفتار مخالفان انبیا در طول تاریخ به گونهای است که گویا همه به یکدیگر سفارش موضعگیری علیه حق و تهمت سحر و جنون را میدادند. «أتواصَوا...»
4- ریشهی تهمت به انبیا، طغیان است. «قوم طاغون»
5 - انسان در برابر افراد لجوج مسئولیّتی ندارد. «فتولّ»
6- پس ازاتمام حجّت، اعراض از حق ستیزان جایز است. «فتولّ عنهم فماانت بملوم»
7- همه جا، متارکه و رها کردن دیگران کار بدی نیست. «فتولّ عنهم فما انت بملوم»
8 - مبلّغ، باید روحیه مخاطبان را بشناسد، نسبت به گروهی اعراض نماید، «فتول» و نسبت به گروهی تذکّر دهنده باشد. «و ذکّر»
9- اگر روحیه پندپذیری نداریم، در ایمان خود شک کنیم، زیرا مؤمن پندپذیر است. «فانّ الذکری تنفع المؤمنین»
10- اگر ایمان باشد، انسان تذکّر را از هر کس میپذیرد. «فانّ الذکری تنفع المؤمنین» و نفرمود: «فانّ تذکّرک»
11- مبلّغان دینی خسته نشوند که کارشان مفید است. «فانّ الذکری تنفع...»
12- مؤمنان نیز به تذکّر نیازمند هستند. «فانّ الذکری تنفع المؤمنین»
13- تعالیم ادیان آسمانی، در فطرت انسانها ریشه دارد. وظیفه انبیا، بیدار کردن و یادآوری امور فطری بشر است. «ذکّر فانّ الذکری تنفع المؤمنین»